دهخدا باید بیشتر شناخته شود؛ محاسن و انتقادات به لغت‌نامه دَخو


به گزارش خبرنگار مهر، آئین رونمایی از کتاب «دهخدا و لغت نامه» امروز پنجشنبه ۲۷ دی در سالن محمود افشار این مؤسسه برگزار شد.

در این مراسم که اجرای آن به عهده بهرام پروین گنابادی گذاشته شده بود، اساتیدی چون حسن انوری، محمدرضا شفیعی کدکنی، ژاله آموزگار، علی رواقی، توفیق سبحانی، محمود عابدی، حسن عشایری، علی اشرف صادقی، شیوا دولت آبادی، محمود بیجن‌خان، سید علی آل داوود، سید صادق سجادی، کاوه بیات، کامیار عابدی، محمدرضا موحدی، احمد رضا قائم مقامی و… حضور داشتند.

کتاب دهخدا و لغت نامه پژوهش مریم میرشمسی، شامل شرح حال و زندگینامه علامه دهخدا و ۳۰۰ صفحه از اسناد و تصاویر است که توسط نشر قطره چاپ و عرضه شده است. این کتاب علاوه بر ارائه سرگذشت و کارنامه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی یکی از چهره‌های شاخص ایران، تصویر قابل توجهی از سیاست‌های فرهنگی ایران در دوره مورد بحث به دست می‌دهد. در کنار طیف متنوعی از داده‌ها و دانسته‌های جدید در این حوزه، لزوم توجه بیشتر به مضامین طرح‌شده و پیگیری سرنخ‌هایی که آشکار شده‌اند، از جمله بخش‌های مهم این کتاب است.

مراسم با پخش آیات قرآن و کلیپی از مؤسسه آغاز شد. سپس بهرام پروین گنابادی پشت تریبون قرار گرفت و گفت: امروز در این سالن، عصاره فرهنگی این مملکت را می‌بینم که برای رونمایی از کتابی گرد هم آمده‌اند. این کتاب، سرگذشت یکی از شخصیت‌های نادر روزگار ماست؛ شخصیتی که اگر در فرهنگ ایرانی رشد کرده باشید، می‌دانید معرفی او به یک فرد خارجی کار دشواری است. برای معرفی او، باید با چند شخصیت جهانی مقایسه‌اش کنید.

دهخدا باید بیشتر شناخته شود؛ محاسن و انتقادات به لغت‌نامه دَخو

دهخدا، یک بنیاد و یک مکتب

وی افزود: آقای دکتر میلانی در کتاب «ایرانیان نامدار» هنگام معرفی دهخدا به انگلیسی‌زبانان می‌گوید: دهخدا در پژوهش، بن‌جانسن ایران بود. در طنزنویسی به جاناتان سویفت می‌ماند. روزنامه‌نگاری و پایبندی‌اش به حاکمیت قانون، عظمت بن فرانکلین را به یاد می‌آورد و ظرافت و تیزبینی نوشته‌ها و داستان‌های کوتاهش، رنگی از آثار چخوف دارد. برای ما بسیار مایه افتخار است که هنگام معرفی یکی از شخصیت‌های برجسته‌مان به جهانیان، بتوانیم او را با چهار شخصیت بزرگ جهانی مقایسه کنیم. این موضوع علاوه بر بخت و اقبال، نیازمند آن است که فرد در جایگاه درست تاریخ ایستاده باشد و ویژگی‌های خاصی در وجودش نهفته باشد. دهخدا در فرهنگ معاصر ما از حد یک فرد فراتر رفته و به یک بنیاد، یک مکتب تبدیل شده است. لغت‌نامه او واقعاً یک مکتب است که از آن، فرهنگ‌نویسی، ترجمه و دستور زبان فارسی قوت بیشتری گرفته است.

حسن انوری، همراه مؤسسه از ۱۳۴۱

حسن انوری به عنوان اولین سخنران برنامه روی صحنه رفت و سخنانش را با بیان سابقه همکاری با مؤسسه از سال ۱۳۴۱ تا امروز آغاز کرد و گفت: بیشتر آنچه می‌خواهم بگویم درباره دهخدا است. دهخدا انسان بسیار بزرگی بود و باید از جهات مختلف بیشتر شناخته شود. نام او در تاریخ ۱۰۰ سال اخیر ایران بارها مطرح شده است. او در مبارزات سیاسی، یکی از مبارزان برجسته جنبش مشروطه بود تا جایی که محمدعلی شاه قاجار را به سوئیس تبعید کرد. در آنجا نیز بیکار ننشست و روزنامه «صور اسرافیل» را که پیش‌تر با همکاری رفیقش در تهران منتشر می‌کرد، در اروپا ادامه داد و چند شماره از آن را در آنجا منتشر کرد. همچنین به آسیای صغیر در حکومت عثمانی رفت و روزنامه «سروش» را منتشر کرد.

ساده سازی و احیای زبان فارسی

انوری سپس به نقش دهخدا در ساده سازی و احیای زبان فارسی اشاره کرد و گفت: او از کسانی بود که زبان فارسی را ساده کرد. نوشته‌ها و خاطراتش به زبان بسیار ساده‌ای نوشته شده‌اند. در اواخر دوره قاجار، زبان فارسی به سمت انحطاط می‌رفت و نوشته‌ها به گونه‌ای بودند که ۹۰ درصد آن‌ها عربی بود. دهخدا و برخی دیگر با این روند مبارزه کردند و زبان فارسی را ساده‌سازی نمودند. یکی از مهم‌ترین این افراد، علی‌اکبر دهخدا بود.

تسلط بر ادبیات کهن

این استاد زبان فارسی در ادامه افزود: نکته دیگری که درباره دهخدا باید گفت، احاطه بی‌نظیر او بر ادبیات فارسی و متون کهن است. او کتاب‌های خطی قدما را که برای افراد عادی قابل فهم نبود، با هوشیاری و دقت بررسی می‌کرد و حدس می‌زد که منظور از آن‌ها چیست. مثلاً در دیوان منوچهری، در نسخه‌های خطی که در دست داشت، جملاتی بود که افراد عادی نمی‌توانستند بفهمند. دهخدا حدس می‌زد که این جملات چه معنایی دارند و با جمع‌آوری این اطلاعات، توانست دیوان منوچهری را چاپ کند. نمونه‌هایی از تصحیح‌های دهخدا در مقدمه کتاب آورده شده‌اند که نشان می‌دهند او چقدر باهوش، بااطلاع و پر از دانش بود.

دهخدا باید بیشتر شناخته شود؛ محاسن و انتقادات به لغت‌نامه دَخو

یاد آر ز شمع مرده، یاد آر

انوری سپس به شاعری دهخدا اشاره کرد: دهخدا همچنین شاعر بود و در دوره مشروطه یکی از شاعران برجسته به شمار می‌رفت. شعر معروف او «یاد آر ز شمع مرده یادار» یکی از بهترین شعرهای دوره مشروطه است. این شعر را دهخدا از شعری از رجایی‌زاده اکرم، شاعر ترک آذربایجانی، اقتباس کرده است. اما نکته اینجاست که شعر دهخدا بسیار قوی‌تر و پرمعناتر از شعر رجایی‌زاده است. در برخی از ابیات رجایی‌زاده، فقط نظم وجود دارد و هیچ تصویر شعری دیده نمی‌شود. اما دهخدا توانست با استفاده از همان وزن و قافیه، شعری بسیار غنی و تأثیرگذار خلق کند.

مترجم آثار مونتسکیو

دهخدا همچنین مترجم بود و دو کتاب مهم ترجمه کرد: «روح القوانین» اثر مونتسکیو و «عظمت و انحطاط رومیان». این انتخاب‌ها نشان‌دهنده نگاه عمیق دهخدا به مسائل سیاسی و اجتماعی است. مونتسکیو نخستین کسی بود که در تاریخ اروپا نظریه تفکیک قوا را مطرح کرد و دهخدا با ترجمه آثار او، این ایده‌ها را به مشروطه‌خواهان ایران معرفی کرد. وی سپس آرزو کرد این ترجمه‌های گمشده روزی یافته شوند و به چاپ برسند.

دهخدا و درخواست مردم کرمان برای نمایندگی

بهرام پروین گنابادی سپس به بخشی از کتاب اشاره کرد و گفت: دهخدا از جهات مختلف شخصیتی تأثیرگذار در تاریخ ایران است و نامش جاودان خواهد ماند. در بخشی از کتابی که امروز رونمایی می‌شود، نامه‌ای از مردم کرمان وجود دارد که نشان‌دهنده تأثیر عمیق دهخدا بر مردم است. زمانی که دهخدا در عثمانی بود و تغییرات سیاسی در ایران رخ می‌داد، مردم کرمان بدون اینکه او را دیده باشند، او را به عنوان نماینده خود انتخاب کردند. این موضوع نشان‌دهنده تأثیر مقالات دهخدا در روزنامه «صور اسرافیل» است که توانسته بود در دل مردم نفوذ کند.

کاوه بیات، نگاه تاریخی به کتاب دهخدا و لغت نامه

در بخش بعدی برنامه، کاوه بیات با دعوت پروین گنابادی روی سن آمد و با اشاره به عشق دهخدا به کار لغتنامه گفت: این کتاب نه تنها به یکی از مهم‌ترین تلاش‌ها برای بازتعریف هویت ملی ایران از طریق زبان فارسی می‌پردازد، بلکه داستان عشق و شیدایی میرزا علی‌اکبر خان دهخدا به زبان فارسی را نیز روایت می‌کند. این داستان، سرگذشت عاشقی است که با جفا و دشواری‌های بسیاری روبرو شد، اما در نهایت، میراثی ماندگار از خود به جای گذاشت. همان‌گونه که در گفتار اول کتاب می‌خوانیم، دهخدا در خلال انقلاب مشروطه به وادی سیاست و روزنامه‌نگاری قدم نهاد. اما به تدریج، دلسردی و کناره‌گیری از این عرصه را تجربه کرد. از جمله تحولات مهم این دوره، گردن نهادن او به پاره‌ای از مسئولیت‌های اداری در وزارت معارف، از جمله ریاست مدرسه علوم سیاسی برای یک دوره، بود. در این میان، دهخدا درگیر طرح و آرزویی شد که اگرچه سال‌ها پیش در کنار دیگر کارها به آن می‌پرداخت، اما اکنون با پایان یافتن آشوب و تلاطم ناشی از انقلاب مشروطه و جنگ جهانی، این آرزو بر وجودش چیره شد.

در یکی از تعریف‌هایی که دهخدا از این مهم ارائه می‌دهد، در همین کتاب از دیدن ضعف و انکسار ملت خود سخن می‌گوید و بر لزوم مسلح شدن به سلاح زمانه، یعنی آموختن علوم روز، تأکید می‌کند. او معتقد بود که این امر تنها از طریق شناخت دقیق زبان و لغات فارسی ممکن می‌شد. از این رو، نوشتن یک لغت‌نامه جامع و کامل را در دستور کار خود قرار داد.

سرگذشت معشوق (ایران) در قرن بیستم

وی در ادامه افزود: سرگذشت دهخدا و معشوقش ایران در سال‌های نخست قرن بیستم، و چگونگی تعامل او با عاشقی سخت‌کوش و خسته‌دل، وجوه مختلفی دارد. از همان سال‌های میانی دهه ۱۳۰۰ شمسی، آگاهی نسبت به تلاش‌های دهخدا برای تدوین یک لغت‌نامه و ضرورت پشتیبانی از این امر وجود داشت. یکی از نخستین تلاش‌ها در این دوره، تلاش کمیسیون معارف در سال‌های ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ شمسی برای سفارش یک کتاب لغت به دهخدا بود که به کار دانش‌آموزان دوره متوسطه بیاید. اگرچه در این زمینه قراردادی نیز امضا شد، اما این کار ظاهراً به دلیل عدم آمادگی دهخدا به نتیجه نرسید.

اقدام بعدی وزارت معارف در سال‌های ۱۳۱۴ و ۱۳۱۵ برای چاپ فرهنگ دهخدا، در کنار انتشار جزوه نخست، زمینه‌ای را فراهم آورد تا جمعی از دانشمندان وقت برای همراهی با او گرد هم آیند و این مهم را به سامان برسانند. دور بعدی طرح و بحث لغت‌نامه دهخدا با یکی از مقاطع حساس تاریخ معاصر ایران، یعنی سرآغاز غائله آذربایجان در زمستان ۱۳۲۴، مقارن شد. در ۲۵ دی‌ماه همان سال، ماده‌واحده‌ای در مجلس شورای ملی به تصویب رسید که بر اساس آن، وزارت فرهنگ موظف شد تا عده‌ای از کارمندان را در اختیار علی‌اکبر دهخدا قرار دهد.

وی اضافه کرد: دکتر عبدالحمید اعظم‌زنگنه، نماینده کرمانشاه در مجلس، در توضیح علل طرح این ماده‌واحده، از اهمیت زبان فارسی در تداوم حیات ملی ایران سخن گفت و به نقش فردوسی در سرایش شاهنامه اشاره کرد. او تأکید کرد که اگر فردوسی شاهنامه را نمی‌سرود، امروز با وجود تحولات و حمله مغول و دیگر مصائب، اثری از ایران باقی نمی‌ماند. در شرایط کنونی نیز، تنها چیزی که ثابت است و ملت را حفظ می‌کند، زبان فارسی است.

دهخدا باید بیشتر شناخته شود؛ محاسن و انتقادات به لغت‌نامه دَخو

بیات سپس به تشکیل کمیسیونی به نام کمیته لغت‌نامه دهخدا، در دوره چهاردهم مجلس اشاره کرد و گفت: این اقدام در واکنش به خطر بزرگی صورت گرفت که در سال ۱۳۲۴، زبان فارسی و تمامیت ارضی ایران را تهدید می‌کرد. از این مرحله به بعد، اگرچه ادامه کار هنوز تا حدود زیادی به حال و روز دهخدا وابسته بود، اما با گرد هم آمدن جمعی برای به انجام رساندن این مهم، کار لغت‌نامه ادامه یافت. پس از درگذشت دهخدا در اسفند ۱۳۳۴، این پروژه با جابجایی مکرر محل لغت‌نامه، سرانجام در تیرماه ۱۳۵۴ به پایان رسید.

او در ادامه به برآمدن چهره‌های برجسته فرهنگی ذیل سایه لغت نامه اشاره کرد و درباره ادامه کار لغت نامه بعد از درگذشت علامه دهخدا اظهار داشت: اگر تجارب و تحولات پس از فوت دهخدا و سرگذشت لغت‌نامه را در دو دهه بعد در نظر بگیریم، بر اساس زمینه‌ای که گفتار کتاب ارائه می‌دهد، می‌توان گفت که بر اساس آن شالوده، عمارتی برپا شد و جای آن بزرگوار چندان خالی نبود. برای حمایت از کاری که دهخدا بر عهده گرفت، از همان سال‌های نخست دهه ۱۳۱۰ اقداماتی آغاز شد که در نیمه دوم دهه بعدی، در واکنش به پیشامد حوادث آذربایجان، جنبه اساسی‌تری به خود گرفت و به تأسیس سازمان لغت‌نامه دهخدا انجامید.

همکاران لغت‌نامه دهخدا

کاوه بیات سپس به نامبردن همکاران لغت نامه در کتاب اشاره کرد: در بخشی از گفتار دوم کتاب تحت عنوان «همکاران»، از نام و نشان حدود ۱۲۰ نفر از همکاران لغت‌نامه سخن به میان آمده است. بسیاری از آن‌ها از چهره‌های صاحب‌نام فرهنگ و ادب فارسی بودند و همکاری آن‌ها با لغت‌نامه، اگرچه فارغ از ضوابط اداری نبود، اما ماهیت کار هیچ‌گاه نمی‌توانست فقط در چهارچوبی اداری جریان داشته باشد. قطعاً شور و شوقی که دامنگیر دهخدا شده بود، در این توفیق بی‌تأثیر نبود.

پیام تصویری رسول شایسته: پیشنهاد تألیف کتاب از سوی شفیعی کدکنی بود  

سپس پیام تصویری دکتر رسول شایسته به نمایش در آمد که به دلیل آلودگی هوا و کسالت نتوانسته بود در مراسم شرکت کند . رسول شایسته، از مؤلفان لغت نامه دهخدا است و در ۳۰ سال اخیر یکی از ستونهای اصلی تدوین لغت نامه بوده اند. او در این پیام گفت: گفت یاد روزی افتادم که چند سال پیش در یکی از جلسات لغت نامه دهخدا، که دانشمند محترمی حضور داشتند پیشنهاد کردند که آقای دکتر شفیعی کتابی درباره دهخدا و به ویژه همکاران و یاران او بنویسد و شرح حال آنها را بیان کند .راین کار بسیار ارزنده و مهمی خواهد بود قرار شد تألیف چنین کتابی به عهده خانم میرشمسی گذاشته شود . راستش من در ابتدا دچار تردید و شک ،شدم زیرا فکر میکردم هر چه درباره دهخدا گفته شده نوشته شده به ویژه پس از درگذشت شادروان دکتر محمد معین دیگر چیز جدیدی برای گفتن وجود ندارد. اما از سوی دیگر، با توجه به سابقه شناختی که از خانم میرشمسی داشتم و تواناییهای ایشان در تصحیح متون مهم زبان فارسی امیدوار شدم که این کار به خوبی انجام خواهد شد. وقتی کتاب را به من اهدا کردند متوجه شدم که فکر اولیه من نادرست بوده است. این کتاب بسیار ارزشمند و حاوی مدارک و اسناد مهمی برای مطالعه تاریخ و فرهنگ زبان فارسی است. من هیچ تلاشی برای یافتن چنین مدارکی نکرده بودم اما ایشان با دقت و تلاش فراوان این کار را به انجام رساندند. به جرئت میتوانم بگویم که این کتاب نظیر ندارد.

بهرام پروین گنابادی پس از پخش این پیام با ذکر مثلی از عربی گفت: عربها ضرب المثلی دارند که میگویند «الاسماء تنزل من السماء» (اسماء از آسمان نازل میشوند به راستی که اسم ایشان شایسته شان است.

پدران بنیادگذار ایران نو

در ادامه برنامه کامیار عابدی پشت میکروفن قرار گرفت و به همنسلان دهخدا اشاره کرد و گفت: نسلی وجود دارد که در واقع یک نسل نیست، بلکه دو یا شاید سه نسل هستند که بین دهه ۱۲۵۰ تا ۱۲۷۰ به دنیا آمده‌اند. این نسل در یک بازه زمانی ۲۵ تا ۳۰ ساله، به دنیا آمده و به شدت به هم پیوسته است. دلیل این پیوستگی این است که این نسل از یک سو تحت تأثیر آرمان‌های دوره روشنگری اروپا قرار داشت و از سوی دیگر، علاقه‌مند به گسترش فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی بود. پیشتر از این افراد به عنوان «پدران بنیادگذار ایران نو» نام برده‌ام. کسانی مانند محمد قزوینی، محمدعلی فروغی، علی‌اکبر دهخدا، سعید نفیسی و عباس اقبال آشتیانی، بسیار متمایز هستند.

دوره نخست زندگی دهخدا

وی افزود: این میان، علی‌اکبر دهخدا در دوره اول زندگی خود، وقتی کودک و نوجوان بود، به دانش‌اندوزی پرداخت. دانش‌اندوزی او عمدتاً معطوف به زبان عربی، ادبیات فارسی و زبان فرانسه بود. همچنین، علاقه‌مند به حوزه نویسندگی اجتماعی بود. در این دوره، دهخدا به عنوان یک نویسنده بسیار مبرز و برجسته شناخته می‌شد که آثار ماندگاری مانند «چرند و پرند» از او به یادگار مانده است. آرمان‌های سیاسی و اجتماعی او در اوج بود و تمایل محدودی نیز به شاعری داشت که تعداد کمی شعر از او به جای مانده است. اما برخی از این شعرها به عنوان نماد و گل سرسبد شعر دوره مشروطه شناخته می‌شوند.

دهخدا باید بیشتر شناخته شود؛ محاسن و انتقادات به لغت‌نامه دَخو

این پژوهشگر در ادامه گفت: از نظر سیاسی، دهخدا در دوره اول جزو دموکرات‌ها بود، اما پس از بازگشت به گروه اعتدالی‌ها پیوست. با این حال، آرمان‌های فرهنگی و ادبی خود را حفظ کرد. او در زمینه‌های مختلف سیاسی فعالیت داشت که گاهی با فراز و فرودهایی همراه بود. دهخدا به لحاظ سیاسی در یک خط مستقیم قرار نداشت و بر اساس احساسات و عقایدش در هر دوره، مسیر خود را انتخاب می‌کرد. اما همواره مصالح و منافع ایران را در نظر داشت.

دوره دوم زندگی دهخدا

عابدی گفت: دوره دوم زندگی دهخدا در دهه ۱۲۹۰، به‌ویژه با وقوع جنگ جهانی اول، آغاز شد. در این دوره، دهخدا به تدریج از آفرینش نثر و شعر دست کشید و حتی می‌توان گفت که قدرت قلم خود را نیز از دست داد. در عوض، به‌صورت گسترده‌ای به تحقیق در متون کهن پرداخت. به نظر می‌رسد که پس از جنگ جهانی اول، دهخدا به قدری در متون ادبی تحقیق کرد که مانند یک استاد درجه یک بر آن‌ها مسلط شد. هرچند او هیچ‌گاه در دانشکده‌های ادبیات تدریس نکرد، اما تحقیقاتش در زمینه متون ادبی بسیار عمیق بود.

وی افزود: تحقیقات دهخدا در دو دوره انجام شد. در دوره اول، او تحت تأثیر فضای آفرینش ادبی بود و به جستجوی فرهنگ عامه، ضرب‌المثل‌ها و امثال‌الحکمه پرداخت. اما در دوره دوم، به تحقیق در لغت، واژه‌ها، ترکیب‌ها و عبارت‌های زبان فارسی، فارغ از فرهنگ عامه، روی آورد. دلیل این تغییر این بود که در مرحله اول، فرهنگ عامه موجود در متون ادبی برای دهخدای نویسنده مهم‌تر بود، اما در مرحله بعد، او به تحقیق در زبان فارسی پرداخت. دهخدا با جسارت و بلندپروازی، به کاری بسیار دشوار روی آورد و آن تألیف فرهنگی بود که در عین حال، دایره‌المعارفی نیز به شمار می‌آمد.

اهمیت نهادسازی در کار دهخدا

عابدی در ادامه سخنانش به نهاد سازی دهخدا اشاره کرد و گفت: لغت‌نامه دهخدا نه تنها شامل همه آثار قبلی است، بلکه فراتر از آن می‌رود. البته عمر دهخدا کفاف این کار بزرگ را نمی‌داد. نکته مهم اینجاست که دهخدا، خواه ناخواه، به دلیل تفکر خود و اطرافیانش، به تشکیل یک نهاد کشیده شد. تشکیل نهاد در این زمینه بسیار حائز اهمیت است، زیرا تا آن زمان سابقه نداشت که برای یک امر پژوهشی، نهادی خاص تأسیس شود. بنابراین، دهخدا از این جهت بسیار مهم است؛ او فرهنگ‌نویسی را به یک نهاد تبدیل کرد. نهادی که در ابتدا جنبه شخصی داشت، اما از حد یک شخص فراتر رفت و نیازمند نظارت و بودجه دولتی شد. این نهاد با حداقل امکانات به کار خود ادامه داد و حتی امروز، با وجود دسترسی سریع و آسان به اسناد و مدارک در جهان دیجیتال، تألیف کتابی با عظمت لغت‌نامه دهخدا در دهه‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۵۸ حالتی افسانه‌آمیز و اسطوره‌ای دارد.

اسناد زندگی دهخدا و آثار او

وی سپس به اهمیت کتاب و ارزشمندی پژوهش مریم میرشمسی در بررسی اسناد و دوران حضور دهخدا در میان بختیاری‌ها و یا زمانی که به اراک و اصفهان رفته بود پرداخت و گفت: دوره بعد از بازگشت دهخدا و بخش‌هایی که پژوهشگران قبلی به دلیل عدم دسترسی به اسناد، از آن بی‌اطلاع بودند، به خوبی در این کتاب بررسی شده‌اند.

مکملی برای جلد اول لغتنامه دهخدا

عابدی گفت: این کتاب را می‌توان به عنوان مکملی بسیار ضروری برای جلد اول لغت‌نامه (جلد مقدمه) در نظر گرفت. در بخش‌های چهارم و پنجم جلد مقدمه، مطالبی از دکتر معین، دکتر دبیرسیاقی و دیگر استادان درباره دهخدا و لغت‌نامه آمده است. ویژگی‌های ارزشمند این کتاب عبارتند از: کاوش گسترده در آثار چاپ‌شده و اسناد چاپ‌نشده، امانت‌داری در ذکر منابع، و کشف چند قطعه شعر جدید از دهخدا. این کتاب نه تنها بسیار خواندنی است، بلکه منبعی تحقیقاتی برای آینده نیز محسوب می‌شود.

همکاران لغت‌نامه دهخدا

عابدی با بررسی ساختار کتاب و بخشهای مختلف آن افزود: این کتاب در قطع رحلی عرضه شده و شامل بخش‌های مختلفی است: حدود ۱۰۰ صفحه درباره زندگی دهخدا، ۱۰۰ صفحه درباره آثار دهخدا (غیر از لغت‌نامه)، ۶۰ صفحه درباره شکل‌گیری و استمرار لغت‌نامه، و ۱۰۰ صفحه درباره همکاران دهخدا. بخش مربوط به همکاران دهخدا بسیار کم‌نظیر است، زیرا اطلاعات زیادی درباره برخی از این افراد وجود نداشت و خانم میرشمسی با تلاش فراوان، اطلاعات ارزشمندی درباره این افراد جمع‌آوری کرده‌اند. حدود ۳۰۰ صفحه از کتاب نیز به اسناد اختصاص دارد که می‌تواند منبعی برای تحقیقات آینده باشد.

این پژوهشگر در ادامه گفت: در مورد همکارانی که در طول پنج تا شش دهه با لغت‌نامه دهخدا همکاری کرده‌اند، چند نکته قابل ذکر است: اولاً، برخی از این افراد تحصیل‌کرده رشته ادبیات فارسی بودند، اما برخی دیگر از رشته‌های مختلف مانند حقوق، ادبیات عرب، فلسفه، الهیات و تاریخ به این کار پیوستند. این نکته بسیار مهم است که افراد با زمینه‌های مختلف، علاقه‌مند به مشارکت در این امر ملی بودند. ثانیاً، این همکاران از بیش از بیست استان ایران بودند که نشان‌دهنده گستردگی مشارکت در این پروژه ملی است.

حضور بانوان در لغت‌نامه

عابدی در ادامه سخنانش به نقش بانوان در فعالیت مؤسسه دهخدا اشاره کرد و گفت: در دهه‌های اخیر، با حضور بانوان در میراث جدید لغت‌نامه، نقش آن‌ها در این حوزه ملموس‌تر شده است. بانوانی مانند خانم دکتر شکوفه شهیدی، خانم اکرم سلطانی و خانم میرشمسی، نشان‌دهنده این حضور فعال هستند. این کتاب نیز گواهی قاطع بر این مشارکت است. به سرکار خانم میرشمسی و نشر قطره که با وجود دشواری‌های مالی، این کتاب ارزشمند را منتشر کرده‌اند، صمیمانه تبریک می‌گویم.

اهمیت زبان فارسی و نقش دهخدا

سید احمدرضا قائم‌مقامی، متخصص زبان‌های باستانی و زبان‌شناسی، سخنران بعدی بود. او که سخنش را با بیان اهمیت زبان فارسی و نقش دهخدا آغاز کرد گفت: معارف این قوم به زبان فارسی نوشته شده است و نه به هیچ زبان دیگری. در طول تاریخ، هیچ یک از زبان‌های ایرانی که در این مملکت به وجود آمده‌اند، قابل مقایسه با زبان فارسی نبوده‌اند. از زمانی که زبان اوستایی وجود داشته تا به امروز، هیچ زبانی به اندازه فارسی اهمیت نداشته است. به نظر می‌رسد که وقتی این زبان، که معرف مملکت است، دچار زوال شود، معارفی که باید به این زبان نوشته می‌شد، کمتر نوشته شده‌اند. برای تقویت این زبان، یکی از کارهای ضروری، نوشتن فرهنگ لغت است و دهخدا این کار را به انجام رساند و برخی از هم‌عصران او نیز از جهات دیگر به این امر پرداختند. افرادی مانند پیرنیا، بهمن یار، همایی، علامه قزوینی و سید حسن تقی‌زاده، هر یک به شیوه خود در این زمینه تلاش کردند. کار دهخدا در این زمینه بزرگ‌تر از دیگران بود و باید بررسی شود که این کار چه معنایی دارد و نسبت آن با کارهای دیگران چگونه است. این موضوع ممکن است در کتاب حاضر تا حدی بررسی شده باشد، اما نیاز به تحقیقات بیشتری دارد.

انتقادات به لغت‌نامه دهخدا

او در ادامه به برخی انتقادات به لغت‌نامه دهخدا اشاره کرد که در زمان حیات مرحوم دهخدا هم مطرح شده بود؛ وی گفت: اسنادی که خانم میرشمسی آورده‌اند، نشان می‌دهد که خود دهخدا نسبت به این انتقادات آگاه بود و پس از او نیز افرادی که مسئولیت لغت‌نامه را بر عهده داشتند، متوجه برخی عیوب آن بودند، اما به دلایلی کمتر به رفع آن‌ها پرداختند. یکی از مهم‌ترین دستاوردهای لغت‌نامه دهخدا این است که مردم توانستند آثار قدیمی فارسی را به درستی بخوانند. بدون این لغت‌نامه، دست ما در فهم متون قدیمی بسته بود. فرهنگ‌های دیگر، چه آن‌هایی که قبل از لغت‌نامه دهخدا نوشته شده‌اند و چه فرهنگ‌های بعدی، نتوانسته‌اند به اندازه لغت‌نامه دهخدا مفید باشند. این شاید مهم‌ترین دستاورد لغت‌نامه باشد؛ پیوندی که بین ما و متون قدیمی برقرار کرد و ما را به گذشته‌مان متصل ساخت.

دهخدا باید بیشتر شناخته شود؛ محاسن و انتقادات به لغت‌نامه دَخو

شیوه فرهنگ‌نویسی دهخدا

وی در ادامه گفت: یکی از این انتقادات این است که دهخدا فرهنگ‌های قدیمی را پشت سر هم ردیف کرده است. این روش اگرچه در برخی موارد مفید است و می‌تواند به محققان کمک کند، اما به معنای واقعی فرهنگ‌نویسی نیست. ردیف کردن مترادفات نیز روش مناسبی برای فرهنگ‌نویسی محسوب نمی‌شود. با این حال، این روش در بسیاری از موارد به محققان کمک می‌کند تا معانی لغات را به دست آورند.

عیب بزرگ یا حسن بزرگ؟

وی افزود: یکی دیگر از انتقادات این است که دهخدا گنجینه‌ای بزرگ از اشعار قدیمی را در لغت‌نامه خود گنجانده است. این کار اگرچه از نظر برخی عیب محسوب می‌شود، اما از نظر مرحوم قزوینی، این یک حسن بزرگ است. وقتی خواننده به لغت‌نامه مراجعه می‌کند، می‌تواند به راحتی معانی لغات را در متون قدیمی پیدا کند. البته این روش همیشه به درستی رعایت نشده است و در برخی موارد، لغاتی که در متون نثر وجود دارند، در لغت‌نامه نیامده‌اند.

دایره‌المعارف بودن لغت‌نامه

قائم مقامی ادامه داد: دهخدا در واقع یک دایره‌المعارف ایجاد کرده است. اگرچه او خود از این عنوان پرهیز داشت، اما اسناد نشان می‌دهد که او از ابتدا به دنبال چنین عنوانی بوده است. نام «لغت‌نامه» ظاهراً توسط مرحوم دکتر صدیقی پیشنهاد شد. این دایره‌المعارف در برخی موارد عجیب به نظر می‌رسد، مثلاً در ذیل برخی مدخل‌ها، اطلاعاتی اضافه شده که ممکن است امروز خنده‌دار تلقی شود، اما در کل، این دایره‌المعارف بسیار مفید است. حسن بزرگ لغت‌نامه دهخدا این است که به محققان کمک می‌کند تا متون قدیمی را به درستی بخوانند و با گذشته خود ارتباط برقرار کنند. با این حال، برخی عیوب نیز در آن وجود دارد، مانند ردیف کردن فرهنگ‌های قدیمی و گنجاندن لغاتی که در فرهنگ فارسی جایی ندارند. این کار ممکن است به هدف اصلی دهخدا آسیب بزند. به هر حال، لغت‌نامه دهخدا با تمام حسنات و عیوبش، هنوز هم یکی از مهم‌ترین منابع برای محققان است.

در ادامه کلیپی به یادبود سیدجعفر شهیدی پخش شد و بخشهایی از سخنان او در زمان تصدی امور مؤسسه دهخدا برای حضار به نمایش درآمد.

دهخدا باید بیشتر شناخته شود؛ محاسن و انتقادات به لغت‌نامه دَخو

در ادامه این مراسم، مریم میرشمسی نویسنده و پژوهشگر روی سن آمد و ضمن خوشامدگویی و تشکر از اساتید گفت: روز شنبه، شانزدهم تیرماه ۱۳۹۷، در یکی از جلسات تألیف لغت‌نامه بزرگ فارسی، استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در جمع مؤلفان مؤسسه لغت‌نامه دهخدا حضور یافتند. در میانه گفتگوها، دکتر شفیعی بر لزوم معرفی و شناساندن مؤلفان و همکاران لغت‌نامه دهخدا تأکید کردند. من نیز یکی از شنوندگان سخنان استاد بودم که ناگهان مخاطب ایشان قرار گرفتم و تا به خود آمدم، دیدم انجام این طرح بر عهده من گذاشته شد. استاد با اصرار گفتند: «این کار فقط از عهده فلانی برمی‌آید.» من، شرمنده از لطف و عنایت استاد و ناآگاه از گستره کار، تکلیف ایشان را پذیرفتم و این‌گونه بنیاد این کتاب گذاشته شد.

وی سپس به پیشینه پژوهش و منابع آن اشاره کرد و افزود: زنده‌یاد دکتر محمد معین در مقدمه لغت‌نامه دهخدا، که در سال ۱۳۳۷ با عنوان جزوه ۴۰ لغت‌نامه منتشر شد، علاوه بر شرح حال و مروری بر آثار دهخدا، یادداشت‌های پراکنده مؤلفان و همکاران تألیف لغت‌نامه را در دو دسته مجموعه ۶۷ نفر در حد یکی دو سطر معرفی کرده است. شادروان دکتر سید محمد دبیرسیاقی در تکمله مقدمه، که در سال ۱۳۵۹ در قالب جزوه ۲۲۲ (آخرین جزوه لغت‌نامه) منتشر شد، سرگذشت لغت‌نامه دهخدا را به تفصیل نوشت و فهرستی با عنوان «همکاران و دستیاران دهخدا و اعضای لغت‌نامه» ارائه داد. آثار دیگر دبیرسیاقی، هر کدام منبع دست‌اول پژوهش درباره دهخدا به شمار می‌روند. همچنین، ایشان آثار پراکنده دهخدا را جمع‌آوری کرد و برخی از اسناد و نامه‌های او را منتشر کرد. پژوهش‌های زنده‌یاد ایرج افشار درباره نامه‌ها و اسناد دهخدا در شماره‌های مختلف مجله «آینده» و پس از آن در مجموعه‌ای با عنوان «نامه‌های سیاسی دهخدا»، آثار ولی‌الله درودیان، کتاب‌شناسی و مجموعه‌های مقالات منتخب، و پژوهش کامیار عابدی با عنوان «صور اسرافیل و علی‌اکبر دهخدا» در پیشینه این کار درخور ذکرند.

نبود اطلاعات و سرنخ درباره همکاران لغتنامه و یکی از مؤلفان

میرشمسی گفت: درباره روش تحقیق و دشواری‌های آن به تفصیل در مقدمه کتاب سخن گفته‌ام و در اینجا تکرار نمی‌کنم. فقط می‌گویم که درباره چند تن از همکاران و یک تن از مؤلفان، اطلاعات درخوری در کتاب نیامده است، چرا که هیچ سرنخی برای شناخت آنان، از جمله آگاهی از نام و اصلیت آن‌ها، به دست نیامد. امید دارم با نقدها و گوشزدهای صاحب‌نظران، این نقیصه و کاستی‌ها و لغزش‌های احتمالی دیگر در چاپ بعدی برطرف شود.

شروع همکاری و یادبود مؤلفان و همکاران

او در ادامه افزود: من در سال ۱۳۸۵ به جمع مؤلفان لغت‌نامه بزرگ فارسی پیوستم، که تقریباً همزمان با بیماری دکتر شهیدی و مهاجرت دکتر دبیرسیاقی به قزوین بود. پس از آن، شاهد درگذشت دکتر سید جعفر شهیدی در سال ۱۳۸۶، استاد عباس دیوشلی در سال ۱۳۸۸، دکتر حسن احمدی گیوی در سال ۱۳۹۱، دکتر جواد درهمی در سال ۱۳۹۵ و دکتر محمد دبیرسیاقی در سال ۱۳۹۷ بودم. روان همه مؤلفان و همکاران درگذشته قرین آرامش و نامشان گرامی باد. به علاوه، در این سال‌ها شاگرد و همنشین چند تن از مؤلفان لغت‌نامه بودم، دکتر حسن انوری_پیشتر در دوره تألیف فرهنگ سخن و بعد در لغت‌نامه_، استاد رسول شایسته، دکتر سعید نجفی اسداللهی که امروز متأسفانه به سبب کسالت از دیدار این هر دو عزیز محرومیم، و دکتر غلامرضا ستوده _که چندی است به سبب کهولت خانه‌نشین هستند_ و دکتر علی‌اشرف صادقی که در دو سه سال اخیر در دوره فترت مؤسسه لغت‌نامه دهخدا در فرهنگستان، افتخار شاگردی و همکاری با ایشان را داشتم. همچنین باید یاد کنم از دو تن از مؤلفان مقیم خارج از ایران، دکتر محمد استعلامی و دکتر جلیل دوستخواه. سایه همه این بزرگواران بر سر ادب و فرهنگ این آب و خاک مستدام باد. از زمان شروع تألیف کتاب تا انتشار آن، متأسفانه دو تن از مؤلفان لغت‌نامه، استاد عبدالله انوار و استاد احمد سمیعی، و دو تن از همکاران تألیف، آقای ستار آل‌بویه و دکتر محمود مدبری را از دست دادیم. یادشان گرامی و نامشان جاودان باد.

دهخدا باید بیشتر شناخته شود؛ محاسن و انتقادات به لغت‌نامه دَخو

مؤلف کتاب در پایان مراتب سپاسگزاری خود ار همکاران و سخنرانان و حاضران در مراسم را اظهار داشت و گفت: از دکتر حسن انوری، استاد کاوه بیات، استاد کامیار عابدی، دکتر احمدرضا قائم‌مقامی و استاد رسول شایسته (که با پیام تصویری شاگردنوازی کردند)، دکتر بهرام پروین گنابادی که با لطف، گرداننده جلسه امروز بودند، مهندس بهرام فیاضی (مدیر فرهیخته نشر قطره) و همکارانشان، اکرم سلطانی، مهدی تجلی، علیرضا شاه‌محمدی و مهناز بیگی که در برگزاری این برنامه صمیمانه مرا یاری دادند، و همچنین از همکاری و همراهی دکتر محمود بیجن‌خان رئیس محترم مؤسسه لغت‌نامه دهخدا سپاسگزارم.

یادبود دهخدا، که خانه اش مدرسه شد

میرشمسی در پایان سخنانش به تلاش دهخدا اشاره کرد و گفت: در این روزها بیشتر از پیش به روزهایی فکر کردم که دهخدا برای ادامه تألیف لغت‌نامه و گذران زندگی‌اش، مجبور شد در فاصله سال‌های ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۴، سیزده مرتبه، گاه شش دانگ، گاه سه دانگ و حتی نیم دانگ از خانه‌اش را به صورت بیع مشروط به بانک‌ها و افراد مختلف بفروشد و در قبال آن پول بگیرد و سر موعد بپردازد. در سال ۱۳۲۴، از پرداخت ۶۷۰ هزار ریال در ازای سه دانگ خانه درماند و طلبکاران در حال حراج خانه بودند که بنا بر مصوبه مجلس، وزارت فرهنگ خانه‌اش را خرید تا بعد از مرگش بر جای آن مدرسه‌ای به نام او بسازد. مدرسه ساخته شد، ولی نام دهخدا را بر آن نگذاشتند. به فکر دوران هرمان دهخدا در سال‌های پایان عمرش افتادم، روزها و ماه‌های پس از کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق. دهخدا آن‌چنان مغضوب واقع شد که بسیاری از استادان و افراد سرشناس آن روزگار، به خاطر حفظ جایگاهشان، در مراسم خاکسپاری و ختم شرکت نکردند. برخلاف نظر استاد کاوه بیات، به گمان من دهخدا قدر ندید.

دهخدا باید بیشتر شناخته شود؛ محاسن و انتقادات به لغت‌نامه دَخو

او از حاضرین خواست تا دقایقی به احترام دهخدا بایستند و او را تشویق کنند. در پایان و با حضور اساتید حاضر در سالن کتاب دهخدا و لغت نامه رونمایی شد.



منیع: خبرگزاری مهر

مردمان دیگر با خواست خود به جهانشاهی ایران می پیوستند؛ دفن می‌شویم اگر به داد واژه‌ها نرسیم


به گزارش خبرنگار مهر، میر جلال الدین کزازی شاعر در مراسم رونمایی جلد دوم کتاب کلهرنامه ادبیات فولکلوریک مردم کرد نوشته ناهید محمدی که در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد، گفت: ایران ما در درازنای تاریخ گرانسنگ و نازشخیز خویش همواره سرزمین بوم‌های گوناگون بوده است. هم تاریخ گواه این ویژگی بوده و هم اسطوره. جهانشاهی هخامنشی اوشان یکی از پهناورترین جهانشاهی های جهان است. بیش از بیست کشور به این جهانشاهی پیوسته بوده‌اند. ایرانیان تنها دو یا سه کشور را از بیرون با سپاه گشوده‌اند اما به یاری مردمان آن کشورها. و کشورهای دیگر به خواست خویش به این جهانشاهی پیوستند، زیرا آشکارا می‌دیدند اگر بخشی از جهانشاهی ایرانی هخامنشی باشند، سرزمین شان آباد و مردمانش آزاد خواهد بود.

وی افزود: هر کدام از این سرزمین‌ها فرهنگ دیگر و زبانی دیگر، هنجارها و ویژگی‌های دیگر داشت. اگر به اسطوره بنگریم آشکارا می‌بینیم مردمانی بسیار که در سرزمین‌های گوناگون می زیسته‌اند، بخشی از ایران بزرگ بوده‌اند. تنها به یک نمونه از شاهنامه بسنده می‌کنم؛ کیخسرو می‌خواهد به نبرد بزرگ با افراسیاب با تورانیان بشتابد، سپاهی پر شمار فراهم می‌آید از برابر کیخسرو می‌گذرند. این سپاهی ان در شاهنامه به فراخی، باریک این سان دیدن کیخسرو سپاه ایران را باز نموده شده است. سپاهیان از بوم‌های گوناگون هستند. هرکدام درفش ویژه خود را دارند که نگاره فراگیر سرزمین شان بر آن نقش بسته است. جامه‌های ویژه خویش را بر تن کرده‌اند. حتی جنگ افزارهای شان هم گاه یکسان نیست.

این پژوهشگر در ادامه گفت: از سرزمین‌های گونه گونند، اما همه یکایک خود را ایرانی می‌دانند. آماده شده‌اند که با دشمنان ایران دلیرانه بجنگند. در بخش‌هایی از شاهنامه حتی پاره‌ای از این کسان از این هم وندان جهانشاهی ایرانی به زبان دیگر سخن می گفته‌اند. به گونه‌ای که نیاز به ترجمان می افتاده است. این پدیده به دیرینگی سرگذشت ایران بوده و پدیده‌ای نو آئین نیست. هنوز تیره‌های گوناگون در این سرزمین پسند که به گفته وخشور باستانی ایران بهترین سرزمینی است که مزدا آفریده است، کاشانه دارند. یکی از کهن‌ترین، گسترده‌ترین تیره‌ها تیره کرد است. وارونه آنچه پاره‌ای از کسان می‌انگارند من کرد نیستم از دید تبار و از دید نژاد نیاکان من از کزاز استان کانونی مرکزی بوده‌اند. این نام از این روی همچنان بر ما مانده است. اما کرمانشاهیم، از دید تباری کرد نیستم، اما از دید فرهنگی هستم.

کزازی گفت: هر کدام از سخنوران بزرگ ایران فردوسی حافظ نظامی در ادب کردی همتایی دارند به همون سان مولوی کردان شاهنامه، کردان غزل‌های حافظانه و کردان رزمنامه های مولویانه دارند. به همون سان بزمنامه هایی که بر پایه بزمنامه های گنجور گنجه سخن نظامی سروده شده است. بیت‌های بلند، دلپسند، ورجاوند در ادب کردی وجود دارد. آشنایی گسترده و ژرف را به دریغ می‌بایدم گفت با ادب کردی ندارم با شاخه‌ای از زبان کردی که همین کردی کلهری است کمابیش آشنایی دارم. تنها یک بیت را بیتی که آن را بسیار گرامی می‌دارم بر زبان می رانم. این بیت مرا می‌برد به ژرفاهای تاریخ ایران دست کم به روزگار اشکانی. زبان آنچنان نژاده و ناب و دیرینه است. چاوان نگارم وه سپای مو ژه / ما چون ئه ی له شکه ر هؤن ریژ ئه مان وه خت چه پاوه (چشمان دلدارم به سپاه مژه / می‌گوید ای لشکر خونریز هم اکنون زمان چپاول فرا رسیده است)؛ زبان پهلوانه رزمی و هر چند بیتی از چکامه‌ای است. از این بیت‌ها در ادب کردی فراوان می‌توان یافت.

وی افزود: تلاش خانم ناهید محمدی تلاشی بسیار شایسته و ستودنی است، زیرا می‌خواهد سخنور یکی از شاخه‌های زبان کردی بشناسد و دانشورانه به دیگران بشناساند. کردی کلهوری، کاری آسان نبوده بلکه پژوهشی است از آن گونه که آن را میدانی می‌نامند. باید زمان و توان بسیار را در کار بیاورد. دلبستگی ما به سر زمین مان در رده انجام می‌شود. از دلبستگی به خانه‌ای که در آن زاده‌ایم، سپس کویی که این خانه در آن جای داشته است. آنگاه شهر زادگاه پس بومی که این شهر در آن است (بوم فراخ‌تر میهن). اگر یکی از اینها در کار نباشد، به ناچار آن دیگرها هم کارآمد نخواهند بود.

این شاعر گفت: چندین سال پیش در همایشی که در زمینه گویش‌ها و زبان‌های بومی بر پای داشته شده بود، گفتم اگر واژه‌ای از زبان‌ها و گویش‌های ایرانی بمیرد، واژگان می‌میرند، زیرا جان دارند. ایرانی نژاده ایرانی دل آگاه به سوگ خواهد نشست، آوازه در خواهد انداخت که ما فلان روز در فلان جا در فلان مزگت گرد هم می آییم تا در مرگ دریغ انگیز اندوه آمیز این واژه بموییم.

کزازی در پایان سخنانش گفت: مرگ واژه ده‌ها بار صدها بار از مرگ کسان سوگ انگیز تر است، زیرا اگر واژه‌ای بمیرد پاره‌ای از فرهنگ را با خود خواهد میراند، پاره‌ای از چیستی ما ایرانیان را، از همین روست که کار ناهید محمدی از دید من کاری است شایسته نه آفرین که زها زه است. زندگانیش دراز باد و بختش دمساز.

با شناسنامه ایرانی وارد فرهنگ جهانی شویم

در ادامه اردشیر صالح پور گفت: در کنار امواجی که امروزه فرهنگ‌ها و هویت‌ها را تهدید می‌کند، به همان میزان گمان بر آن است که دغدغه‌های فرهنگی و هویتی نیز تلاش و کوششی برای پایایی و مانایی و تزاید و تداوم خودشان است. زمانی که از هویت حرف می زنیم باید بلافاصله به چهار شاخصه آن یعنی زبان، تاریخ، جغرافیا، ملیت و همان نشنالیته نیز اشاره داشته باشیم و از فرهنگ سخن ساز کنیم که بن مایه هستی شناسی بشر است.

وی افزود: فرهنگ در لغت کهن ایرانی به معنای فرا رفتن و فر فراز است و بالاست. همچنان که می‌گوییم فرا و هنگ به مفهوم کشیدن، پس هنگامی که ما کار فرهنگی می‌کنیم و فرهنگ تنها به جا مانده‌ها نیست بلکه به یاد مانده هم است. آنچه امروز به عنوان فرهنگ ناملموس از آن یاد می‌شود، بعد معنوی فرهنگ است. معماری، لباس و صنایع جز فرهنگ مادی، فرهنگ جسمانی و فرهنگ تنانی یا فیزیکال محسوب می‌شود اما فرهنگ معنوی علم، ادب، فرهنگ به مفهوم فولکلوریک، آن اسطورها، باورها، اعتقادها همه جز ء فرهنگ قلمداد می‌شوند.

این نویسنده ادامه داد: ما باید فرهنگ را بن مایه هستی خود قرار بدهیم وبه قول فرانسیس بی کن کسی که اروپا را از تحول علم آغاز کرد و یک دگرگونی عجیبی که همچنان شتابش امروزه نیز در گستره است یاد کنیم که گفت همه چیز را فدای فرهنگ کنید و حکیم فرزانه طوس ما پیش از او گفته است که ز دانا بپرسید پس دادگر / که فرهنگ بهتر بود یا گهر / چنین داد پاسخ بدو رهنمون / که فرهنگ باشد ز گهر فزون / که فرهنگ آرایش جان بود / زگوهر سخن گفتن آسان بود / گهر بی هنر خوار و زاراست و سست / به فرهنگ باشد روان تندرست.

صالح پور گفت: یک ملت و یک قبیله برای ماندگاری خودش طبیعتاً باید به دو وجه اعتنای بیشتری داشته باشد که یکی از آن فلسفه کیستی، چیستی و چرایی است. دومین مورد می‌توان به ادب و هنر اشاره کرد. ادب و هنر تعلق و عشق، بالندگی، سرزندگی و پویندگی فراهم می‌کند. در فرهنگ ایران زمین زاگرس از یک اعتبار بشری والایی برخوردار است و ما خوشحالیم که یک بانو دخت ایرانی یک بانو دختر زاگرسی باندخت ناهید محمدی یک تنه و عاشقانه به شور و جد و جد طی سالیان اخیر دیده‌ایم که چه کوشا و بی هیچ مزد و منتی عاشقانه بخشی از بن مایه فرهنگ زاگرس را زنده نگه می‌دارد و خوشبختانه این گستره چنان وسیع شده است که ما بختیاری‌ها نیز ارادت ویژه ای به این باندخت پیدا کرده‌ایم چندان که من، دکتر عباس قنبری و کیخسرو عزیز به عنوان لر تباران بختیاری از اندکا و مسجد سلیمان در شمال شرقی خوزستان و من از ایذه بختیاری و کیخسرو از لرستان و الیگودرز این اقتران و این وابستگی و این احترام را برای این بانویی که در واقع به دو قوم بزرگ مادو پارس که حقیقتاً از اصیل‌ترین اقوام ایرانی هستند بیرق ادب و هنر و فرهنگ را زنده نگه می‌داریم و بخشی از حضور ما از این منزلت است. خانم ناهید محمدی تلاش بسیار زیادی برای کلهوران کرده است.

وی ادامه داد: کلهران نیمی به عبارتی در کرد و زاگرس و نیمی به لر اعتبار تباری دارند. ما لرها نیز به کلهرها و به کردها افتخار می‌کنیم و این پیوستگی تباری و کوه نژادی را همواره پاس می‌داریم.به عبارتی فرهنگ شفاهی مثل ماهی تازه از آب گرفته شده است خیلی زود می میرد. لازم است که اینها را ثبت و ضبط و نگاهداری کنیم. باید برای ثبت و ضبط و نگاهداری این گنجینه‌های فرهنگی که هم مقوم فرهنگ ملی و هم خرده فرهنگ‌ها هستند، تلاش و کوشش کنیم زیرا بنیه فرهنگ ملی را استحکام می‌بخشند. چنانکه ما آنان را پاس نداریم، آن زیر ساختها دچار تزلزل می‌شوند.

این نویسنده در ادامه گفت: تلاش خانم ناهید محمدی برای ایران زمین مایه افتخار و مباهات است. ما لرها و بختیاری‌ها از آن سوی زاگرس به خود می‌بالیم و به آثار هنری و ادبی و تلاشش احترام می‌گذاریم که فرهنگ محلی را به فرهنگ ملی و حتی فرهنگ ملی را به عرصه بین المللی تبدیل کرده است. برای جهانی شدن نخست باید بومی بود و ما باید با شناسنامه ایرانی وارد فرهنگ جهانی شویم.

زنده‌ایم تا زبان داریم

در ادامه عباس قنبری عدیوی نویسنده گفت: کتاب کلهرنامه را در فرصت کوتاهی که داشتم ورق زدم به نظرم پنج کتاب در یک کتاب را دیدم. ٧٩٩ ضرب المثل یا دستان یا داستان و یا به تعبیر پهلوی نیوشه را در درون خودش گنجانده است. در این کتاب بسیاری از اشعار لاوه لاوه یا لالائی های مادرانه و زنانه را شاهد هستیم. زمانی که آن را دیدم به لالایی‌های بختیاری افتادم.

وی افزود: مادرهای امروز برای بچه‌های شان لالایی نمی‌گویند و همین امر سبب می‌شود تا بخش عاطفی کودکان ما بسیار فقیر و کمرنگ می‌شود. لالایی‌ها یک دنیا آموزه‌های اخلاقی انسانی محبتی و مهربانی را دارند. کاراماها ترانه‌های مش که بوده که ناهید محمدی در کتابش آورده است.

این نویسنده گفت: ما زنده‌ایم تا زبان داریم. زنده هستیم تا زبان داریم و تا زمانی که زبان داریم، مرزهای ایران گسترده است. تا زمانی که زبان داریم آرش داریم. وقتی زبان ما بمیرد، ما مردیم. زبان ماست که مو سیقی ما را حمل می‌کند.

اگر به داد واژه‌ها نرسیم، دفن می‌شویم

در ادامه یونس شکرخواه استاد ارتباطات گفت: ارتباطات زمینه آکادمیکم است. به گمانم هیچ چیزی شکل نمی‌گیرد، مگر آنکه در سایه ارتباط باشد و شاید مثل یک نقش قالی هر یک از ما گره‌ای بزنیم و با افتخار بگوییم که ایرانی هستیم.

وی با طرح این پرسش که چرا شعر می‌تواند دست مایه بسیار قوی برای ارتباطات و شناختن باشد، گفت: سرزمین شعر و ارتباطات دریچه‌های بیان هستند. شعر بیان احساسی دارد و تصویر سازی می‌کند. بیتی که استاد کزازی خواندند، از یورش مژگان من در ترجمه یک کتابی بود که خانم ناهید محمدی در رونمایی آن حضور داشت. این کتاب ٣٠ سال پیش از یک شعر ترجمه شده بود.تنها آثار من به غیر از کتاب‌هایم در حوزه ارتباطاتم، یک شعر و یک رمان شمال و جنوب است.

این استاد حوزه رسانه و ارتباطات گفت: استاد کزازی من را یاد شعری انداختند که در آن کتابم با عنوان «سپید در آندلس»؛ قصائد عرب آندلس است. در آن کتاب مطرح کردم که تا چه اندازه تنوع فرهنگی می‌تواند به ویژه در عرصه شعر مهم باشد.

شکرخواه در پایان گفت: سپید در آندلس رنگ سوگواری است. شعر همان شعور است و باید به موجزترین صورت عمیق‌ترین معانی را بیان کرد. مرگ یک واژه برای ما که ارتباط می‌شناسیم، صدای شنیدن استخوان‌های یک واژه را می‌شنویم و اگر به داد واژه‌ها نرسیم، دفن می‌شویم.



منیع: خبرگزاری مهر

شاهنامه نشان می‌دهد مناسب‌ترین شکل دولت برای ایران نوع متمرکز آن است


به گزارش خبرگزاری مهر، سی و چهارمین نشست تخصصی شاهنامه پژوهی با حضور شاهنامه پژوهان و جمعی از شعرا، ادبا و فعالان فرهنگی کشور به دبیری محمد رسولی، شاهنامه شناس و دانش آموخته حقوق سیاسی (عمومی) در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.

در این‌نشست که تاریخ ایران در دوره منوچهر پیشدادی واکاوی شد، موضوع واگذاری بخشی از شرق ایران توسط منوچهر شاه به زال، به روش علمی و حقوقی تشریح و ناگفته‌هایی از شاهنامه که تاکنون بیان نشده بود، بیان شد.

محمد رسولی در این‌نشست گفت: با روش‌های علمی میان رشته‌ای متوجه می‌شویم، کشور ما ایران در آن دوران از نظر شکل دولت، که در دانشگاه‌های امروز در قالب درس «اشکال دولت و کشور» تدریس می‌شود، کشوری تک‌بافت یعنی دولت بسیط اما از نوع تک بافت پیچیده بوده که ویژگی‌های چنین دولتی در حقوق عمومی و علوم سیاسی عبارت‌اند از: ۱. اعمال قدرت سیاسی توسط دولت مرکزی ۲. وجود یک قانون اساسی برای کل کشور پهناور آن روز ایران زمین ۳. وجود انواع وحدت، یعنی وحدت ساختار، وحدت جماعت (شمول تصمیمات فرمانروایان بر کلیه گروه‌های انسانی به طور تساوی) و ۴. وحدت سرزمین (تبعیت سراسر قلمرو کشور از قدرت دولت به طور یکسان و کامل).

وی افزود: از توجه به شاهنامه که کتاب روایتگر تاریخ ایران است به خوبی دریافته می‌شود که همیشه و همچنان مناسب‌ترین شکل دولت (به معنای اعم دولت) برای ایران، نوع یک‌پارچه و متمرکز آن است و ایرانیان ده هزار سال است با این روش مناسب به بقای خود ادامه داده و به رشد تمدن بشری کمک شایانی کرده‌اند.



منیع: خبرگزاری مهر

شعر نباید محدود به کنگره‌ها باشد؛ شاعری که در ۷۰ سالگی جوانانه شعر می‌گوید!


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: خدابخش صفادل، شاعر پیشکسوت نیشابوری روز گذشته در اختتامیه کنگره ملی دفاع مقدس که در قزوین برگزار شد، برگزیده بخش «شعر دفاع مقدس با بهره‌گیری از مضامین عاشورایی» شد. صفادل متولد ۱ آبان ۱۳۳۲ است، اما با اینکه بیش از ۷۰ سال سن دارد، در بیشتر کنگره‌ها، جشنواره‌ها و مجامع ادبی کشور شرکت می‌کند و ترسی هم ندارد برگزیده نشود.

به بهانه برگزیده شدن صفادل در کنگره ملی دفاع مقدس، سراغش رفتیم تا درباره شعر، زندگی با ادبیات، کنگره ملی شعر دفاع مقدس و کتاب‌های تازه‌اش صحبت کنیم.

مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانیم؛

* آقای صفادل فکر کنم هفتاد سالگی را هم رد کرده‌اید، ولی هنوز مثل جوانان سی‌ساله شعر می‌نویسید. درست است؟

البته من ۲۶ سال بیشتر ندارم!

* از زمانی که وارد شعر شدم، شما شعر می‌گفتید و همان زمان هم پیشکسوت شعر نیشابور بودید. این روحیه از کجا می‌آید که تا این سن، شعر می‌گوئید و در کنگره‌ها و انجمن‌ها شرکت می‌کنید؟

با شعر زندگی می‌کنم، با کتاب و ادبیات و شاهنامه و حافظ و سعدی زندگی می‌کنم. یعنی شعر و ادبیات جزو جدایی‌ناپذیر زندگی من هستند. یک اصطلاحی است که می‌گویند «هم فال است، هم تماشا». وقتی که من بر بال شعر پرواز کنم و گوشه گوشه ایران را به بهانه همین کنگره‌ها و مجامع ادبی ببینم و با دوستان شاعر هم صحبت شوم، حضور در این کنگره‌ها را برایم خوب و لذت‌بخش می‌کند. این دورهمی‌ها تأثیرات خوبی دارد و باعث می‌شود که اشراف بیشتری به شعر خودت و دیگران داشته باشی. هم لذت دیدار و سفر و گشت و گذار است و هم تبادل شعر و ادبیات و شنیدن نقطه نظرات دیگران.

* چند سال است شعر می‌نویسید؟

وارد دانشگاه که شدم، بعد از یکی دو سال دیدم که یکی از دوستان با کتاب حافظ دارد به جلسه‌ای می‌رود. گفتم کجا می‌روی؟ گفت انجمن ادبی. گفتم من هم بیایم؟ گفت بیا. رفتم و دیدم جمعی نشسته‌اند شعر می‌خوانند و شعر می‌شنوند و شعرهایشان را نقد می‌کنند. بعد از یکی دو هفته من هم انگار که دوست داشتم شعر بگویم. شعر گفتم و در آن جلسه خواندم. این‌طوری بود که وارد شعر شدم. آقای صابر بهداد که استاد ادبیات هستند، در دانشگاه هم‌کلاس من بود و ایشان بود که من را به سمت شعر راهنمایی کرد.

* ظاهراً در نیشابور هم انجمن دارید!

بله. ماجرای تأسیس این انجمن به این‌جا برمی‌گردد که چندسال در دبیرستان دخترانه تدریس می‌کردم. دانش‌آموزانم که می‌دانستند شعر می‌نویسم، گفتند کاش جلسه شعری بود که دور هم جمع می‌شدیم و شعر می‌خواندیم. گفتم شما راه بیندازید، من می‌آیم. آنها انجمن را راه انداختند و من هم هرهفته می‌رفتم. کم‌کم داشتم بازنشست می‌شدم و دیدم نمی‌شود این ‌جلسه را در دبیرستان برگزار کرد. بنابراین تصمیم گرفتیم جلسه را در جای دیگری ادامه بدهیم. کانون هنری سمیه را انتخاب کردیم و الآن بیست و چند سال است که هرهفته اینجا دور هم جمع می‌شویم و شعر می‌خوانیم و شعر نقد می‌کنیم. می‌توانم بگویم هرچه بانوی شاعر در نیشابور است، از این انجمن سر برآورده‌اند.

* یکی از دلایل پرشور بودن شعر در نیشابور شما هستید. خسته نمی‌شوید؟

خواه ناخواه حضور من در انگیزه پیدا کردن شاعران جوان تأثیر می‌گذارد. شعر من و نظرات من و نوشته‌های من پخش می‌شود و دیگران هم در نیشابور با آن برخورد دارند. همین باعث می‌شود که شاعران جوان به من مراجعه کنند و من هم تا می‌توانم در کنارشان هستم.

* درباره کنگره دفاع مقدس هم صحبت کنیم. جالب است در هفتاد سالگی هنوز در کنگره‌ها شرکت می‌کنید و این‌قدر نسبت به شعر شور و شوق دارید. چه شد که در این کنگره شرکت کردید؟

من فراخوان‌های شعری را همیشه دنبال می‌کنم و آنها را گروه ادبی‌مان می‌گذارم تا شاعران جوان در آن شرکت کنند. بچه‌ها که شعر می‌فرستند، می‌گویم من هم کنار شما شعر می‌فرستم تا ببینیم چه می‌شود. گاهی آنها برنده می‌شوند و من نه.

* پیش آمده همراه شاگردها در کنگره‌ای شرکت کنید و آنها از شما پیشی بگیرند؟

بله. حتی شده سه‌چهار نفری به اختتامیه یک کنگره دعوت شدیم که آنها اول و دوم شدند و من سوم. بعضی وقت‌ها آنها از خود من موفق‌تر هستند. من در سه چهار بخش کنگره دفاع مقدس شرکت کردم که در بخش عاشورایی آن برگزیده شدم. شعر عاشورایی‌ام انتخاب شد که کار خوب و متفاوتی بود. این شعر را تازه گفته‌ام و شاید پنج شش ماه است که نوشته‌ام. بهانه همین شعر هم همین کنگره‌ها شد. دیدم جایی نوشته بود که چه کسی می‌تواند با این موضوع شعر بنویسد؟ من هم نوشتم و خوب درآمد. گاهی این کنگره‌ها بهانه‌ای برای یک اتفاق خوب می‌شوند. همیشه نباید بنشینی که شعر سراغت بیاید. گاهی هم باید خودت سراغ شعر بروی.

* به نظر شما برگزاری کنگره‌ها منجر به خلق شعر خوب در آن موضوعات می‌شود؟

هم می‌تواند منجر به شعر خوب شود، هم نه. برگزاری کنگره‌های شعر آفت‌هایی هم دارد. نمی‌شود انکار کرد. اما بله می‌تواند این اتفاق بیفتد؛ هم از نظر اتفاقات ادبی، هم از نظر ارتباطات شاعرانه، هم از نظر سیاحتی و زیارتی. ضمن اینکه برگزاری این کنگره‌ها برای شاعران جوان و با استعداد خیلی خوب است. شما فرض کنید یک دانش‌آموز دختر که شعر می‌گوید، شاید هیچوقت نتواند به شیراز برود. اما برگزاری این کنگره‌ها کمک می‌کند که این دانش‌آموز و شاعر با استعداد، هم به مقبره حافظ و سعدی برود، هم به زیارت شاهچراغ. من بعضی وقت‌ها می‌گویم وقتی کنگره برگزار می‌کنید، فقط به فکر برگزاری اختتامیه نباشید.

این شاعر شاید تنها یک‌بار بتواند به شیراز بیاید؛ باید این فضا را فراهم کنند که شاعر بتواند به زیارت شاهچراغ، و دیدار حافظ و سعدی هم برود. همچنین فرصتی باشد که شاعران برگزیده با هم حرف بزنند و شعر بخوانند و ارتباطات ادبی شکل بگیرد. اما این کنگره‌ها آفت‌هایی هم دارند. آفتش این است که شاعر یک‌جانبه و محدود می‌شود. شما مجبور می‌شوی فقط در حوزه‌های آئینی و مقاومت و… شعر بنویسی. یعنی موضوع عاشقانه و موضوعات شخصی و آزاد در شعرت نمود کمتری پیدا می‌کند. چون از هر ده تا کنگره شعر، گاهی حتی یک کنگره هم با موضوع شعر آزاد برگزار نمی‌شود. این آفت این کنگره‌ها است.

* پس شاعران باید تلاش کنند شاعر جشنواره‌ای نشوند. خود شما به این آسیب توجه داشتید؟

بله. آخرین کتابی که من چاپ کردم اسمش «پیراهن بهار» است که انتشارات شهرستان ادب منتشر کرده است. این کتاب ۶۵ غزل دارد که همه آنها عاشقانه است. هیچ شعری غیر از شعر آزاد ندارد. ضمن اینکه من هنوز شعرهای آئینی یا کنگره‌ای را چاپ نکرده‌ام. یعنی بیشتر کار من شعر آزاد است. من دو کتاب در سال ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ چاپ کردم که یکی پیراهن بهار و دیگری هم «در ناگهان واژه‌ها» است که سوره مهر آن را چاپ کرده است. هردو آنها هم شعرهای آزاد است. بیشتر شاعرانی که در کنگره‌ها شرکت می‌کنند هم کار اصلی‌شان در شعر آزاد است، ولی ممکن است شعرت وابسته به موضوعات کنگره‌ها و جشنواره‌ها شود که این خوب نیست.

* کتاب آماده چاپ هم دارید؟

بله. یک کار آئینی دارم که مجمع شاعران اهل بیت (ع) از من خواسته که آن را برای انتشار آماده کنم. نزدیک ۱۰۰ تا شعر آئینی است که تا امروز آنها را چاپ نکرده‌ام. البته من شعرهای آیینی‌ام را در هیچ کتابی چاپ نکرده‌ام. امیدوارم این کتاب هم منتشر شود تا موضوعات شعرم کامل‌تر شوند. چون تا امروز هرچه از من منتشر شده، عاشقانه بوده است.

* راستی شعری را که در کنگره ملی دفاع مقدس برگزیده شد، بخوانید.

غزلی بود با عنوان «بیرقی تا افلاک» که خدمت شما می‌خوانم.

تا سبک‌تر بکشم بار غمی مبهم را

با غزل گریه، فراهم کنم این مرهم را

در عطشناکی آن روز، صلیبی گل کرد

دل به جوش آمد از آن داغِ نهان، زمزم را

جُلجَتا را به تماشای مسیح آوردند

و نشاندند به خاکستر غم مریم را

عاقبت حادثه‌ای سرخ، رقم خورد، چنان

که بلرزاند، غمش کنگره اعظم را…

صحبت از پیرهنی کهنه و پر اسرار است

گذری نیست به این راز، مگر مَحرَم را!

صحبت از جامه‌ی سرخی است رهاورد بهشت

که رها کرد، از آن بخت سیاه، آدم را

جامه‌ای بود که در پرتوِ خود، در آن بند

دور کرد از سر ذوالنون، شَبَحِ ماتم را

گاه پیراهن یوسف شد و از مصر رسید

برد از سینه آن پیر، هزاران غم را

این همان پیرهنی بود که در عاشورا

زینب آورد نشان داد بنی آدم را

سرخ، چون هیئت خورشید به هنگام غروب

می‌شناسند، به خوبی همه، این پرچم را!

بیرقی بود که از خاک به افلاک رسید

تا بخوانند به این بزم، همه عالم را!

یک جهان منتظرانیم، سواری برسد

بشکند هیمنه این شب نامحرم را…



منیع: خبرگزاری مهر

روح آزاد تصنیف‌گوی خوش‌نوا و خوشنویس؛ مرور زندگی و مبارزات عارف قزوینی


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: مهدی نورمحمدی پژوهشگر و نویسنده و سندشناس است، از او ۳۸ عنوان کتاب در زمینه‌های تاریخ، ادبیات، موسیقی و خوشنویسی به چاپ رسیده که ۷ عنوان آن دربارۀ عارف قزوینی است: عارف قزوینی نغمه سرای ملی ایران، انتشارات عبید زاکانی، ۱۳۷۸ / خاطرات عارف قزوینی، با مقدمۀ استاد ایرج افشار، انتشارات سخن، ۱۳۸۸، چاپ دوم ۱۳۹۵ / دیوان عارف قزوینی، به همراه اشعار چاپ نشده، انتشارات سخن، ۱۳۸۹، چاپ دوم با ویرایش و تجدید نظر ۱۴۰۳ / نامه‌های عارف قزوینی، انتشارات نگاه، ۱۳۹۱، چاپ دوم با ویرایش، تجدید نظر و اضافات، اردیبهشت ۱۴۰۰، چاپ سوم خرداد ۱۴۰۰، چاپ چهارم آبان ۱۴۰۲ / اخبار عارف قزوینی در مطبوعات از دوره قاجار تا عصر حاضر، نشر علم، ۱۳۹۹ / عارف موسیقی دان، انتشارات ماهور، ۱۴۰۰، چاپ دوم آذر ۱۴۰۲ / عارف قزوینی و شاعران زمانه‌اش، انتشارات علمی، ۱۴۰۰.

به مناسبت سالروز درگذشت این هنرمندِ شاعر پرشور از نورمحمدی پرسش‌هایی درباره عارف پرسیدیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

* آقای نورمحمدی شما چند کتاب درباره عارف قزوینی نوشته آید و دیوان او را هم جمع کرده و به چاپ رسانده‌اید. از نگاه شما عارف چگونه مردی بوده است؟

عارف قزوینی یکی از مشهورترین و اثرگذارترین شخصیت‌های ادبی و هنری ایرانی از دورۀ مشروطیت تا عصر حاضر است. وی که شخصیتی مرکب از استعدادهای گوناگون داشت، با وقوع انقلاب مشروطه و وزیدن نسیم روح بخش آزادی، هنرهای خود را به خدمت آرمان‌های این انقلاب بزرگ مردمی درآورد و با صداقت و صمیمیتی که در این راه بروز داد ملقب به عنوان باارزش شاعر ملی شد، عنوانی که هنوز هم از ارزش و اعتبار آن کاسته نشده است.

روح آزادِ تصنیف گویِ خوش نوا و خوشنویس؛ مرور زندگی و مبارزات عارف قزوینی

عارف شیدا و شیفته وطن خویش بود و عمر را بر سر این عشق شورانگیز به پایان برد. به گفته صاحب نظران، در عصر مشروطه هیچ سخنی نتوانسته مانند کلام او در دل‌های مردم اثر کند و آنان را به خیزش و تکاپو وادارد. اگرچه آثار ادبی و هنری عارف به بیش از یک سدۀ گذشته تعلق دارد، از تازگی آن به هیچ وجه کاسته نشده و خواندن و شنیدن آنها همچنان دلپذیر و شنیدنی است. از همین روی باید گفت عارف از جمله شخصیت‌هایی است که نامشان در حافظه جمعی ایرانیان ثبت شده است.

* به نظر می‌آید عارف شخصیتی چند وجهی است. در چه ابعادی می‌توان او را شناخت؟

شخصیت عارف از سه بُعد هنر، ادب و سیاست حائز اهمیت و بررسی است. عارف زادۀ انقلاب مشروطیت است و این انقلاب مشروطیت بود که ذوق، استعداد و هنر عارف را شکوفا کرد و آن را در خدمت آرمان‌های آزادی خواهی و مشروطه طلبی قرار داد. اگر انقلاب مشروطیت به وقوع نمی‌پیوست، نام عارف این گونه در ادبیات و موسیقی ایران جاودانه نمی‌شد. زندگی عارف مشحون از حوادث گوناگون است. خلاصۀ زندگی او این بیت از اوست که در روی سنگ مزارش حک شده است:

عمرم گهی به هجر و گهی در سفر گذشت

تاریخ زندگی همه در دردسر گذشت

* چه حوادثی در زندگی او رخ داده که به دردسر تعبیرش می‌کند؟

به طوری که گفتم زندگی عارف بسیار پرماجرا و دارای نوسان ای گوناگون بوده است؛ اما اگر بخواهیم آن را با بزنگاه‌ها و حوادث مختلف تاریخی تطبیق دهیم، باید بگوییم که پیوستن به انقلاب مشروطیت و هواداری از آن، پیوستن به نهضت خراسان به رهبری کلنل محمدتقی خان پسیان و طرفداری از نهضت جمهوری از مهم‌ترین حوادث زندگی او به شمار می‌رود.

روح آزادِ تصنیف گویِ خوش نوا و خوشنویس؛ مرور زندگی و مبارزات عارف قزوینی

* چه هنرهایی داشت؟

عارف شاعر، تصنیف ساز، خوشنویس و موسیقی دان مشهور عصر مشروطیت است، او در اواسط سال ۱۲۵۷ خورشیدی در قزوین به دنیا آمد. از نوجوانی موسیقی را در قزوین نزد حاج صادق خرازی، ملأ کریم جناب و سید جعفر مجتهد لنگرودی آموخت و خوشنویسی را نیز در همین شهر از محمدرضا کتابفروش، شیخ علی سکاک و شیخ رضا شالی فرا گرفت و در اثر پشتکار و تمرینات مداوم در خط شکسته و نستعلیق تبحر یافت. خودش در سرگذشت خود نوشته است که در سن ۱۴ سالگی به قدری خط را خوب می نوشته است که در آن اوقات خط وی را برای عبرت اعیان زاده‌های قزوین قطعه کرده، نگاه می‌داشتند.

* از زندگی خانوادگی او چیزی در دست هست؟ ازدواج یا فرزند؟

عارف در ابتدای جوانی دلباخته دختری به نام خانم بالا در قزوین شد، ولی به علت مخالفت پدر و مادر دختر نتوانست به محبوبۀ خود برسد. این حادثه اثر ناگواری بر روح و روان وی بر جا گذاشت.

پس از این ازدواج نافرجام، عارف به تهران رفت و با وقوع انقلاب مشروطیت به این انقلاب بزرگ مردمی پیوست و هنر خود را در خدمت این انقلاب بزرگ مردمی قرار داد. اشعار و تصنیف‌های که در کنسرت‌ها با صدای دلنشین خود اجرا می‌کرد، نقش مهمی در بیداری مردم داشت و انگیزۀ آنان را در مبارزه با استبداد و استعمار بیشتر می‌کرد. او در این دوران، از سوی آزادی خواهان و رجال سیاسی و روزنامه نگاران عصر مشروطه به عنوان باارزش «شاعر ملی» ملقب شد. عنوانی که هنوز هم از ارزش و اعتبار آن کاسته نشده است.

* تصنیف‌های او چه ویژگی دارند که این‌طور محبوب بوده و هستند؟

تصنیف‌های عارف علاوه بر بُعد موسیقایی، هنری و زیبایی شناسی، دربردارندۀ یک دورۀ مختصر تاریخ ایران از فتح تهران تا نهضت جمهوری است.

* تجربه این روح هنرمند از ورود به دنیای سیاست و مبارزه چگونه بوده؟

جالب است، عارف در بحبوحه جنگ جهانی اول به همراه عده‌ای از رجال سیاسی که از مخالفین روس و انگلیس و طرفدار آلمان بودند به عثمانی مهاجرت کرد و در این مسافرت که به «سفر مهاجرت» مشهور شد با سید حسن مدرس و میرزاده عشقی هم سفر بود.

عارف پس از چهار سال دربه دری و دوری از وطن، در بهار سال ۱۲۹۸ با کوله باری از تجربیات اقامت در عراق و عثمانی به ایران بازگشت و در این مدت به ماهیت برخی از رجال سیاسی ایران که دم از وطن دوستی می‌زدند اما به بیگانگان وابستگی داشتند بهتر پی برد.

* و کی با کلنل پسیان آشنا و همراه شد؟

در سال ۱۳۰۰ به قیام خراسان به رهبری کلنل محمدتقی خان پسیان پیوست و از آنجا که او را ناجی ایران می‌دانست، وی را با نادر مقایسه کرد. عارف در خاطرات خود نوشته است که در تحریک کلنل محمدتقی خان پسیان به قیام نقش اساسی و محوری داشته است.

پس از کشته شدن کلنل محمدتقی خان پسیان، عارف که از حوادث روزگار بسیار نومید و بدبین و افسرده و فرسوده‌تر شده بود به تهران بازگشت و با بلند شدن زمزمه جمهوریت و خلع قاجاریه از سلطنت به نهضت جمهوری پیوست و با به روی صحنه بردن کنسرت جمهوری در اسفند سال ۱۳۰۲ در گراند هتل به طور تمام قد از این نهضت طرفداری کرد.

* این شکست‌های پیاپی چه تأثیری بر روح و جسم او گذاشت؟

پس از شکست نهضت جمهوری، از سال ۱۳۰۶ خورشیدی برای معالجه حنجره و سینۀ بیمار خود به همدان رفت و تا پایان عمر در این شهر به طور منزوی می‌زیست و به جز معدود دوستان خود با افراد دیگر ارتباط چندانی نداشت. او که مجبور به اقامت در همدان بود، از طرف حکومت تحت نظر بود تا با کسی مراودات و ارتباط سیاسی نداشته باشد. عارف در شب دوم بهمن سال ۱۳۱۲ درگذشت و در صحن مقبرۀ بوعلی سینا به خاک سپرده شد.

* میراث عارف را چه می‌توان دانست؟

او به تنهایی چند هنر داشت. شعر خوش می‌سرود، آهنگ خوب می‌ساخت، خط خوش می‌نوشت، آواز را خوش می‌خواند و ساز را نیکو می‌نواخت. اما از اینها که بگذریم مهمترین میراث فکری و عقیدتی عارف عشق به وطن بود. به تعبیر مرتضی نی داود _نوازندۀ مشهور تار_ عارف عاشق ایران بود.

روح آزادِ تصنیف گویِ خوش نوا و خوشنویس؛ مرور زندگی و مبارزات عارف قزوینی

* اثر عارف قزوینی را کجای زندگی‌مان می‌توانیم ببینیم؟

ببینید، از مشروطه به بعد مکاتب گوناگونی بر جامعه ایران اثر گذاشته است و مردم ایران که پس از مشروطه به دنبال آزادی، عدالت و قانون بودند فریفته و دنباله رو جریانات مختلف سیاسی شده‌اند، ولی هیچیک از این مکاتب و جریانات نتوانسته‌اند پاسخگوی خواسته‌های ملت باشند و در اثر گذشت زمان نقایض این مکاتب آشکار شده است.

یکی از این مکاتب جریانات چپ و تمایل به آموزه‌های سوسیالیسم است. از سال ۱۳۰۰ به بعد که هنوز اسلام سیاسی و اندیشه‌های ظلم ستیزانه اسلامی وارد عرصه اجتماع و سیاست ایران نشده بود، تنها مکتبی که ادعا داشت می‌تواند عدالت اجتماعی را برقرار سازد و ریشه بی عدالتی را از بیخ و بُن برکند سوسیالیسم بود. به همین دلیل، بسیاری از روشنفکران و مبارزین سیاسی بدون اینکه حتی به مبانی ماتریالیستی سوسیالیسم و کمونیسم گرایشی داشته باشند، به امید برقراری عدالت اجتماعی و از بین رفتن تبعیض‌ها، نابرابری‌ها و ظلم‌ها و ستم‌ها به این جریان تازه نفس سیاسی که هنوز معایب و ناکارآمدی‌های آن آشکار نشده بود پیوستند و آن را آرمان خود دانستند. پیوستند. اما گذشت زمان ثابت کرد که کمونیسم و سوسیالیسم خود بزرگترین مخرب اساس آزادی‌های فردی و اجتماعی بوده است، این مسلک به گونه‌ای امتحان خود را بد داده و مبانی فکری آن به گونه‌ای دچار فروپاشی شده که باید آن را در موزه‌های تاریخی جست.

* این مکاتب هرکدام چند صباحی بودند و رفتند، ولی میهن‌دوستی و وطن‌خواهی ایران تغییر نکرده است.

به اعتقاد من، دیگر مکاتبی که مردم ایران به آن‌ها دلبستگی پیدا کردند نیز به دلیل بازخورد و نتیجه نامطلوب، سرنوشتی همچون سوسیالیسم و کمونیسم پیدا کرده‌اند و همین سبب شده که گرایش‌های وطن دوستی، ملی گرایی و وطن خواهی که میراث فکری و عقیدتی عارف است بار دیگر شدت یابد و فراگیر شود.

برای مثال، گرایش به شاهنامه و شاهنامه خوانی و علاقه به مظاهر ملی در مدارس و بخصوص در نسل جوان به شدت در جای جای کشور در حال فراگیر شدن است. اگر نیک و به دقت بنگریم، کشورهایی که دارای گرایش‌های ملی گرایانه و وطن دوستانه هستند، نسبت به دیگر کشورها پیشرفته ترند و مردم آن کشورها از رفاه و توسعه بیشتری برخوردارند. بنابراین، عارف و پیام او را می‌توانیم در گرایشات وطن دوستانۀ جامعۀ ایران بهتر ببینیم.

* اگر عارف قزوینی در تاریخ ما نبود، امروز چه چیزی کم داشتیم؟

عارف نخستین موسیقی دانی بود که تمایلات آزادی خواهی را وارد موسیقی ایران کرد. تا پیش از عارف، بیشتر تصنیف‌های موسیقی ایرانی دارای مضامین عاشقانه و یا مضامین نازل و کم ارزش و حتی مضامین رکیک بود. عارف در دیوان خود، نمونه‌هایی از این گونه تصنیف‌ها را به دست داده است و اگر این گونه تصنیف‌ها را با تصنیف «از خون جوانان وطن» مقایسه کنیم، درخواهیم یافت که عارف چه خدمتی به موسیقی و حتی ادبیات ایران پس از مشروطه کرده است.

عارف به همراه درویش خان اولین موسیقی‏دانی است که کنسرت را در ایران بنا نهاد. علاوه بر این، عارف اولین بنیانگذار کنسرت سیاسی در ایران نیز محسوب می‌شود و تا پیش از او، مردم نمی‌دانستند که از کنسرت نیز می‌توان برای بیان مقاصد سیاسی و اجتماعی استفاده کرد.

در واقع او با استفاده از سلاح موسیقی و اجرای آواز رو در رو، حس وطن‏پرستی، بیگانه ستیزی و مبارزه با جهل و استبداد را در مردمی که بیشتر آنان از داشتن سواد محروم بودند، بیدار می‌کرد. اشخاصی که در کنسرت‌های عارف حضور داشته‌اند، جملگی بر تأثیر شگرف این کنسرت‌ها بر ضمیر پنهان شنوندگان تأکید کرده‌اند.

روح آزادِ تصنیف گویِ خوش نوا و خوشنویس؛ مرور زندگی و مبارزات عارف قزوینی

*جالب است که این کنسرت‌ها با وجود نوظهور بودن مخاطب داشته‌اند. به نظر می‌آید آن زمان کنسرت رفتن عملی روشنفکرانه بوده و با عامه مردم ارتباط برقرار نکند.

با توجه به اینکه در آن روزگار تنها پنج درصد از مردم ایران باسواد بودند، روش عارف در برقراری ارتباط با مردم از طریق کنسرت، روش منحصر به فرد و بسیار موفقی بود که دیگر شاعران عصر بیداری از آن بی بهره بودند.

بررسی اعلان کنسرت‌های عارف و ادبیات و عباراتی همچون: «زنده کننده موسیقی» و «تجدیدکننده ادبیات» که از سوی مدیران جراید در وصف عارف به کار رفته، نشانگر این نکته است که کنسرت‌های عارف در آن دوران، در حکم یک رویداد بزرگ فرهنگی، هنری، اجتماعی و سیاسی در آن روزگار بوده است.

* این تجربه که از دوره عارف قزوینی شروع شد، روی موسیقی آزادی‌خواهانه و مبارزه‌های بعد از او هم اثر داشت؟

بله، تجربه عارف در به کار بردن مضامین سیاسی و آزادی خواهی با موسیقی، چراغ راه اعضای کانون شیدا و عارف در انقلاب سال ۱۳۵۷ بود و شاید اگر عارف و تجربۀ او نبود، آنها نمی‌توانستند همسو با تحولات اجتماعی روز، آثار ارزنده خود را به اجرا درآورند.



منیع: خبرگزاری مهر

نظر مردم کرواسی درباره حضور تاریخی‌شان در تخت‌جمشید؛ تجربه تدریس فارسی در صربستان، استرالیا و کانادا


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: محمود فتوحی رودمعجنی، متولد خراسان است. رودمعجن، روستایی در ۴۸ کیلومتری تربت حیدریه. آن‌طور که خودش می‌گوید طی ۵۵ سال زندگی، دوره پیش از چراغ برق تا امروز را دیده که دوره دیجیتال و عصر ارتباطات است.

این‌استاد ادبیات، تحصیلات خود را در زادگاهش شروع کرد و در ۱۱ سالگی برای ادامه تحصیل به تربت حیدریه و بعدها به تهران رفت. کارشناسی را در دانشگاه تربیت معلم (خوارزمی) و کارشناسی ارشد و دکتری را در دانشگاه تهران خواند و بعدتر برای تدریس زبان فارسی به شهرهای زیادی سفر کرد. فتوحی کتاب‌های زیادی در زمینه ادبیات فارسی دارد که برخی از آن‌ها به‌عنوان منابع دانشگاهی در نظر گرفته می‌شوند. او همچنین برای چند دوره به‌عنوان مدرس زبان فارسی به کشورهای مختلف مامور شده است.

در فرصتی که برای گپ و گفت با این‌پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی دست داد، به گفتگو درباره کتاب‌هایش و همچنین تجربه آموزش زبان فارسی به مردم دیگر کشورها پرداختیم.

در ادامه مشروح اولین‌قسمت گفتگو با فتوحی را می‌خوانیم؛

* آقای فتوحی از کتاب‌های شما شروع کنیم. اولین کتابتان چه سالی منتشر شد؟

اولین کتاب من هم‌سن دخترم است، سال ۱۳۷۷ بود اولین کتاب. با یکی از همکارانم جزوه‌ای برای تدریس فارسی عمومی تدوین و چاپ کردیم، با استقبال همراه شد و تا الان ۱۱۴ نوبت چاپ شده. دو سال بعد کتاب دومم را با نام نقد خیال منتشر کردم که رساله دکتری‌ام بود. پنج سال پس از دفاع با دستکاری اندکی منتشر شد و برگزیدۀ تشویقی کتاب سال شد.

* و بعد چه کتابی؟

یک کتابچۀ ۱۲۰ صفحه‌ای با عنوان نظریه تاریخ ادبیات در سال ۱۳۸۲ بود منتشر شد. پنج سال بعد با یک بازنگری اساسی آن را در ۴۰۰ صفحه منتشر کردم، با عنوان نظریه تاریخ ادبیات با بررسی انتقادی تاریخ ادبیات‌نگاری در ایران.

* این کتاب هم مثل آن کتاب فارسی عمومی استفاده دانشگاهی داشت؟

بله، این کتاب هم برای مخاطب دانشگاهی است؛ البته تخصصی‌تراست. بیشتر به کار متخصصان و پژوهشگران تاریخ ادبیات می‌آید.

* بلاغت تصویر کتاب مورد علاقه خود من است، داستان آن چه بود؟

بلاغت تصویر سال ۱۳۸۶ منتشر شد، این کتاب در واقع پاسخی بود به پرسشی که در بارۀ بلاغت شعر برایم پیش آمد. نظریه‌های بلاغی سنتی ما تا شعر قرن هفتم کارآیی دارد؛ برای برخی تمهیدات و شگردهای صناعی در ادبیات عرفانی هم کارآمد نیست. روزی در کلاس حین تدریس، دانشجویی مصرعی از سهراب سپهری را طرح کرد: «صورتش مثل یک تکه تعطیل عهد دبستان سپید است»، توضیحات من با روش‌های بلاغت سنتی قانع کننده نبود. دانشجویان گفتند چه‌کار باید بکنیم؟ گفتم بلاغت جدیدی لازم است. تجربه‌های عرفانی سنایی و مولوی و تخیلات سبک هندی و اشعار معاصر، با الگوها و أصول بلاغت سنتی قابل تحلیل نیست. همانجا جرقه‌ای در ذهنم زده شد و کار کتاب بلاغت تصویر آغاز شد.

با همه کاستی‌هایی که کتاب دارد اما با اقبال نسبی همراه بوده است. مدتی در آن بازنگری می‌کردم، اما از انتشار ویراست جدید منصرف شدم. مطالبش حدود بیست سال پیش نوشته شده و به همان زمان تعلق دارد.

* این کلاس کدام دانشگاه بود؟

دانشگاه تربیت مدرس، دوره دکتری بود. کلاس دانشجویان خارجی. اتفاقاً همان روزی بود که اتفاقات کوی دانشگاه رخ داد در سال ۱۳۷۸. همان روزها شروع کردم به این جستجوها و نتیجه شد کتاب بلاغت تصویر.

*پس کتاب بلاغت تصویر در واقع حاصل سوال یکی از دانشجوهای غیر ایرانی است که درباره بلاغت شعر سهراب پرسیده.

بله، البته آن دانشجو عرب زبان بود و بلاغت عربی را خوب می‌دانست.

نظر مردم کرواسی درباره حضور تاریخی‌شان در تخت‌جمشید؛ تجربه تدریس فارسی در صربستان، استرالیا و کانادا

* از تجربه تدریس به دانشجوهای غیر ایرانی بگویید. برداشت‌شان از زبان فارسی و مواجه‌شان با زبان فارسی چه‌طور بود؟

در ایران هم تدریس زبان فارسی به خارجی‌ها داشتم، ولی اولین تجربه‌ام در خارج از کشور در یوگسلاوی قدیم و صربستان جدید بود. تازه جنگ‌های بالکان پایان یافته بود و یوگسلاوی بزرگ به چند جمهوری کوچک تقسیم شدند، دو سالی در دانشگاه بلگراد فارسی تدریس می‌کردم. یک تجربه مشابه هم در دانشگاه ملی استرالیا داشتم و یک تجربه در کانادا.

انگیزه‌های فراگیری زبان برای خارجیان متفاوت است. هر انگیزه‌ای با ذهنیتی نسبت به ایران همراه است. آن ذهنیت خیلی مهم است؛ و منِ معلمِ فارسی بایستی بر اساس ذهنیت افراد، برنامه تدریس زبان فارسی را تنظیم کنم. مثلاً در بعضی کشورها مثل کشورهای بالکان، گروه‌هایی علاقه‌مند به ایران باستان هستند. ایران عهد هخامنشی و ساسانی خیلی برایشان مهم است. مثلاً در کرواسی به آثار باستانی ایران مثل تخت جمشید توجه خاصی داشتند، می‌گویند لباس‌های یکی از نمایندگان ملل که پایه تخت داریوش را بر دوش حمل می‌کنند، لباس کرواسی به تن دارد. می‌گفتند سوابق تاریخی‌مان را آنجا می‌بینیم. یا بعضی لباس‌های قشقایی‌ها یا لرستانی‌ها را شبیه لباس‌های خودشان می‌دانستند.

* نشانه‌های آشنا پیدا می‌کردند.

بله دقیقاً. در سر دیگر طیف، کسانی هستند که مسائل امروز را دنبال می‌کنند. بعضی‌شان در بالکان ضد آمریکایی بودند و ایران برای‌شان الگوی ضد امریکایی بود؛ اینها یک جور ایران دیگر را می‌بینند. در میان مسلمان‌های بوسنی و هرزگوین هم کسانی بودند که در پی شناخت مثنوی و مولانا و ادبیات عرفانی فارسی بودند. فرقه‌های بکتاشیه و سعدیه و امثال آنها هنوز در بوسنی هستند. در خانقاه‌های آنجا مثنوی را می‌خواندند، شرح‌های مثنوی وجود داشته، هر جایی و هر گروهی ذهنیتی دارند.

* در استرالیا چه‌طور؟

در استرالیا هنر ایران و تاریخ ایران باستان برای فارسی آموزان جذاب بود؛ مثلاً کسانی به خوشنویسی ایران علاقه نشان می‌دادند، کارگاه آشنایی با خوشنویسی داشتیم برای گروهی دیگر سینمای ایران جذابیت داشت. گروهی هم فرزندان مهاجران فارسی زبان از ایران و افغانستان و تاجیکستان بودند. ما برای هر گروه یا ملتی باید آموزش زبان فارسی را بر متناسب با گرایش و نیازهای زبان‌آموزان تنظیم می‌کردیم؛ با این کار جاذبۀ زبان و فرهنگ ایرانی برایشان بیشتر می‌شد.

* سرفصل‌هایی که کار می‌کردید متناسب با خواست آنها بود؟

دقیقاً، ما طبعاً یک دوره کتاب درسی داشتیم که مبنای اصلی تدریس بود؛ بیرون از کلاس و کتاب فعالیت‌های دیگری داشتیم؛ مثلاً کارگاه‌های آموزشی داشتیم، یا تمریناتی متناسب با نیازهای فراگیران تنظیم می‌کردیم. فیلم پخش می‌شد برنامه‌های جانبی مثل گفتگوهای دورهمی، آشپزی ایرانی، موسیقی زیاد بود. دانشجویان دوست داشتند به سبک ایرانی آشپزی کنند. جشن‌های نوروز و سیزده بدر و یلدا و برنامه شب‌های ایران می‌گذاشتیم. یک نمایشگاه خیلی بزرگ در کانبرا پایتخت استرالیا با نام راه ابریشم برگزار شد، با حضور کشورهای راه ابریشم و کشورهای غربی.

ایرانی‌ها در آماده‌سازی غرفه ایران خیلی تلاش کردند. بخش آموزش زبان دانشگاه ملی استرالیا (ANU) هم ما بودیم، دو نفر خطاط بودیم که اسم افراد را با خط نسخ و نستعلیق روی کاغذ باد می‌نوشتیم و هدیه می‌کردیم. باور می‌کنید که در دو شب نزدیک به ۶۰۰ نفر توی صف آمدند که اسم خودشان یا دوستانشان را به خط خوش و به یادگار بنویسیم؟

*این‌قدر استقبال بود؟

بله. برایشان نوع قلم و مرکب و صدای نی روی کاغذ شگفت انگیز بود. ایران و زبان فارسی برای آموزش زبان جاذبه‌های متنوعی دارد؛ از جاذبه‌های توریستی بگیریم، تا اقتصادی و دیپلماتیک. یک شاگردی داشتیم خیلی قد بلند بود، بیشتر از دو مترو، ایشان الان استاد میکروبیولوژی در دانشگاه بلگراد است. آن زمان رویکردهای ضد آمریکایی داشت. می‌گفت اصلاً نمی‌خواهد زبان انگلیسی را یاد بگیرد. زبان یونانی و آلمانی می‌خواند و فارسی را هم می‌آموخت.

* فصل مشترک این همکاری به خاطر ضد آمریکایی بودن ایشان است.

صرفاً ضد امریکایی بودن نبود؛ خانواده ایشان هم تعلق خاطری به ایران تاریخی داشتند. در کنارش به موسیقی ایرانی هم علاقمند بود و الان سنتورنواز ماهری است. خیلی راحت فارسی می‌نویسد و صحبت می‌کند و با دانشگاه‌های ایران طرح‌های مشترک دارند.

یا مثلاً پلیس جوانی که فارسی را خیلی جدی دنبال می‌کرد و علاقه شدیدی به ایران داشت. او هم در جستجوی نژاد آریایی بود؛ گاهی می‌رفتم خانه‌اش، یک اتاق داشت که روی تمام در و دیوارش را پر کرده بود از طرح آجرهای معماری‌های ایرانی. می‌گفت اینها رمزها و نشانه‌های آریایی است.

*جالب است. در مورد بالکان به لحاظ فرهنگی باز یک نخ تسبیح ما را به هم وصل می‌کند ولی مثلاً در استرالیا که مهاجرپذیر است، بیشتر جنبه‌های مدرن امروز ایران مهم است.

بله، تعدادی از شاگردان ما ایرانیان و یا افغانستانی‌های مهاجر نسل دو و سه بودند. تعدادی هم به جهت آشنایی‌های فامیلی و خانوادگی و دوستان ایرانی خود، سراغ زبان و فرهنگ ایران می‌آمدند؛ مثلاً دختری بود که تا اسم ایران را می‌شنید گریه می‌کرد! یک بار از او پرسید: چنین احساسی عجیب است! گفت: من یک بیماری داشتم و از زندگی قطع امید کرده بودم، یک پزشک متخصص ایرانی من را نجات داد. زندگی دوباره‌ام را مدیون فرزند ایران هستم. می‌خواهم فارسی یاد بگیرم و ایران را خوب بشناسم. بروم ایران را ببینم. یا کسی را داشتیم که عمویش در ایران دیپلمات بوده. خلاصه این که آدم‌ها با انگیزه‌ها و دیدگاه‌های مختلف و تجارب متفاوت سراغ زبان فارسی و فرهنگ ایرانی می‌آیند.

* ترکیب کلاس جالبی داشتید پس!

خب اداره کردن کلاسی با این تنوع‌ها کار سختی بود؛ یک وقتی رفتم کلاس پایۀ ۱، دیدم تعدادی دارند فارسی صحبت می‌کنند؛ دانشجویان نسل دوم مهاجران ایرانی و افغانی عمدتاً فارسی روان حرف می‌زنند اما خواندن و نوشتن بلد نیستند؛ یک کلاس ۱۱ نفره داشتم، سه نفرشان ایرانی بودند، یک افغانستانی، یک عرب‌تبار و شش نفر دیگر چینی و ایتالیایی و روس…. کار بسیار سختی بود. دانشجوی چینی حتی یک کلمه فارسی نشنیده بود؛ دانشجوی عرب‌تبار خط و حروف را خوب می‌شناخت، ایرانی‌ها هم فارسی امروزی را بسیار راحت صحبت می‌کردند. مجبور بودم کلاس را در سه گروه با سه برنامۀ جداگانه اداره کنم.

* کدام سخت‌تر بود؟ تدریس فارسی به یک غیر فارسی‌زبان یا تدریس فارسی به کسانی که به قول شما نسل دو و سه بودند و یا پیش‌زمینه‌ای از فارسی داشتند؟

خب معلوم است، آموزش زبان به کسی که هیچ سابقه‌ای ندارد سخت‌تر است. یادم هست در دانشگاه بلگراد با تأخیر کارم را شروع کردم. اوایل نوامبر_ نیمه آبان _ شروع کردم تا ژانویه؛ شاگردان حروف الفبای فارسی را نسبتاً یاد گرفتند و می‌توانستند حروف را تشخیص بدهند. رفتند تعطیلات ژانویه، وقتی برگشتند همه الفبا را فراموش کرده بودند. کار با این طیف از زبان آموزان سخت است. از آن طرف دانشجویی داشتم که در گفتگو و درک مطلب قوی بود، قشنگ فارسی صحبت می‌کرد، موسیقی ایرانی گوش می‌داد به راحتی فیلم فارسی می‌دید، فقط نمی‌توانست بخواند و بنویسد. مثل یک روستایی فارسی زبان که سواد ندارد؛ همین شاگرد در خانواده راحت صحبت می‌کند. این دو طیف، دو روش متفاوت برای آموزش می‌خواهد. معمولاً در آموزش با دومی مشکلی ندارید، یعنی با کسی که فارسی بلد است سرعت آموزش خیلی بالاست.

* به لحاظ زمانی برای هر کدام تقریباً چند دوره لازم بود؟ یک ترم؟ دو ترم؟

بستگی داشت؛ دانشجویی که می‌آمد نوشتن خط فارسی را یاد بگیرد خب حدوداً سه چهار ماهه خط را یاد می‌گرفت و به راحتی می‌خواند، اما دانشجویی که هیچ ذهنیتی نسبت به خط فارسی نداشت و روز اول خط فارسی را می‌خواست از چپ مثل خطوط لاتین بخواند، بیشتر طول می‌کشید.متصل نوشتن حروف فارسی و حروف هم‌صدا نیز خودش ماجراها داشت.

*اینها بعداً کلاس خوشنویسی می‌آمدند؟ یا اول خوشنویسی می‌آمدند و بعد فارسی؟

نه کلاس‌های خوشنویسی برای آشنایی با هنر خوشنویسی بود. مرکب و لیقه و لوازم خوشنویسی از ایران سفارش داده بودیم. یادم هست در کارگاه خوشنویسی، داشتم توضیح می‌دادم و شرکت کنندگان با دوات و قلم ور می‌رفتند حواسشان نبود دست و لباسشان سیاه شده بود. دیدم آقایی ردیف جلو نشسته و با خط زیبایی دارد می‌نویسد: “فروغ صبح دانایی کتاب است”. پرسیدم: where are you from؟ گفت: ایران، مشهد. همشهری در آمد. گفت که در یک تابلوسازی کار می‌کرده و آنجا خط یاد گرفته. درِ گوشم گفت البته متولد کابلم. یکی هم می‌گفت من عاشق صدای قلم نی هستم. خاطره‌ای از خطاطی دارم در یوگسلاوی که در مجله بخارا هم نوشتم. آقایی بود که نه خواندن فارسی بلد بود و نه نوشتن. اما شکسته نستعلیق را از روی تابلوها بسیار زیبا تقلید می‌کرد. الگو را دقیق تماشا و به تدریج نقاشی می‌کرد. دو سالی که با هم ارتباط داشتیم، کم‌کم حروف فارسی را یاد گرفت.

* خوشنویسی نزدیک‌ترین همسایگی را با ادبیات دارد، خیلی عجیب است کسی نتواند بخواند ولی بنویسید.

بله. می‌گفت – به صربی خیلی شیرین سخن بود – وقتی خط شکسته را می‌بینم قلبم شروع به تپش می‌کند، سرم دوار می‌رود. می‌توانم از خط با حافظه‌ام عکس بگیرم. حالت روحی ویژه‌ای داشت یک نوع تجربۀ خاص. پرسیدم نسبت به خوشنویسی انگلیسی هم این حس را داری؟ می‌گفت نه ندارم.

* بعد از بلاغت تصویر چه کتابی نوشتید؟

پیش از کتاب بلاغت تصویر دو کتاب درباره ادبیات صربستان نوشتم: یکی حماسه‌های صربی است. داستانهای حماسی را با شاگردان می‌خواندیم و به فارسی ترجمه می‌کردیم. یکی هم تاریخ ادبیات صربستان. هر دو کتاب در سال ۱۳۸۳ با سرمایه سفارت صربستان در تهران منتشر شد.

نظر مردم کرواسی درباره حضور تاریخی‌شان در تخت‌جمشید؛ تجربه تدریس فارسی در صربستان، استرالیا و کانادا

همزمان با کتاب بلاغت تصویر کتابی نوشتم به نام آئین نگارش مقاله علمی پژوهشی. قصه این کتاب جالب است؛ آن زمان خانم من دانشجو بود، داشت تحصیلات تکمیلی می‌خواند. یک درس روش تحقیق داشتند، از من می‌پرسید این موضوع چیه؟ اون یکی چطور؟ این را چطور باید بنویسیم؟ همان زمان یک درس روش تحقیق داشتم، جزوه‌ای که برای دانشجویان تنظیم کرده بودم به همسرم نشان می‌دادم و می‌گفتم: ما این مطلب را این‌طور بحث می‌کنیم و آن دیگری را این طور. می‌گفت نه استاد ما چیز دیگری گفته! خلاصه هر چه به منابع معتبر ارجاع می‌دادم قبول نمی‌کرد. تا این که جزوه را مرتب کردم و دادم به ناشر.

حقیقتش این بود که بخشی از آن کتاب را به عنوان شیوه نامه مجله آماده کرده بودم چون سردبیر بودم و باید برای نویسندگان مقالات دستور العملی در روش ارجاع، تنظیم مطالب، انواع مقاله و ساختار هرکدام فراهم می‌کردم. کتاب به زودی مورد اقبال قرار گرفت. یک نسخه هم فرستادم برای استاد همسرم. ایشان از کتاب خوشش آمده بود. تا الان ۲۶ بار چاپ شده. سال ۲۰۱۶ یکی از استادان ادبیات تاجیکستان این کتاب را به خط و گویش تاجیکی برگردانده است.

*از کتاب‌های دیگرتان هم صحبت کنیم!

کتاب سبک شناسی در سال ۱۳۹۰ منتشر شد. یک مجموعه برای آشنایی با روش‌ها و نظریه‌های جهانی سبک‌شناسی است و بخش دوم آن سبک شناسی عملی است. برندۀ جایزۀ کتاب فصل و برگزیدۀ تشویقی جایزۀ جلال آل احمد شد.

کتاب صد سال عشق مجازی یک پژوهش در شعر فارسی قرن دهم یا مکتب وقوع فارسی است. سال ۱۳۹۵ منتشر شد و نشان دهخدا و جایزۀ جشنوارۀ بین المللی فجر را دریافت کرد. کتاب درآمدی بر ادبیات شناسی را سال ۱۴۰۰ منتشر کردم راهنمای أصول آموزش و پژوهش در ادبیات فارسی است.

کتاب دیگری که برایش ارزش ویژه قائلم نامش صور خیال متعالیه است. خوانش تطبیقی شعر صائب تبریز و حکمت متعالیه ملاصدرا. در این کتاب همسویی شعر فارسی و حکمت ایرانی در مسألۀ وجودگرایی را نشان داده ام. بر خلاف روایت رایج که شعر عصر صفوی را تهی از اندیشه و حکمت قلمداد کرده است، این کتاب نشان می‌دهد که شعر فارسی در این دوره نیز همچنان بار حکمت ایرانی را بر دوش می‌کشد.

آخرین کتابم ایرانیان و رؤیای قرآن پارسی است که چند ماه پیش به بازار آمد. بنیاد این کتاب بر یک گزارش تاریخی در بارۀ تلاش‌های ایرانیان برای دستیابی به یک ابرمتن شبه مقدس نهاده شده است. و زادمان و زیستمان و سرشت صوری و معنایی سه ابرمتن فارسی (شاهنامه، مثنوی، دیوان حافظ) را بررسیده و کوشیده امکان و امتناع ظهور متن مقدس در زبان فارسی را واکاوی کند.

ادامه دارد…



منیع: خبرگزاری مهر

جای خالی تفکر توحیدی و عرفانی در شعر امروز؛ رباعی محمل حکمت و معرفت است


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: سعید یوسف‌نیا متولد ۱۳۴۴ تهران است و از ۱۲ سالگی با شعر مأنوس بوده است. کتاب «خلاصه باران» مجموعه‌ای از غزل‌ها و شعرهای نیمایی، «خورشید شبگرد» گزیده‌ای از اشعار نو، غزل و ترانه، «دوباره از خاک» مجموعه‌شعری شامل غزل، مثنوی، نیمایی، سپید و ترانه، مجموعه‌غزل «ناگهان جهان» منتشرشده در انتشارات شاعران پارسی‌زبان و کتاب «شعله‌های شرقی» شامل شعرهای نیمایی و غزل، از کتاب‌های اوست. از یوسف‌نیا همچنین مجموعه مقالاتی با عنوان «یک نکته از هزاران»، منتشر شده که شامل مقالات ادبی‌عرفانی است و انتشارات سروش چاپش کرده است. گزیده اشعار بیدل، عطار، سنایی و شیخ فخرالدین عراقی از دیگر آثار سعید یوسف‌نیا است.

به بهانه انتشار کتاب «چارانه‌های رهایی» سراغ این شاعر رفتیم تا درباره نگاهش به شعر، کتاب چارانه‌های رهایی، علاقه‌اش به شعر عطار و بیدل و تأثیری که این شاعران بر رباعی او گذاشته‌اند صحبت کنیم.

مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانیم؛

* آقای یوسف‌نیا پیش از این رباعی چاپ نکرده‌اید. درست است؟

نه. این اولین مجموعه رباعی من است که البته تجربه شگفت‌انگیزی برای من بود. می‌دانید که رباعی آخرین قالب برای شاعر است. این هم فقط نظر من نیست؛ نظر خیلی از دوستان مثل آقای امیری اسفندقه و جناب یوسفعلی میرشکاک است که شاعر در آخرین مراحل و مرتبت شعری‌اش به قالب رباعی رو می‌آورد. چون رباعی قالبی است که محمل حکمت و معرفت است و اگر واقعاً حرفی برای گفتن نباشد، قالب رباعی اصلاً جواب نمی‌دهد. منظورم از حرف هم حرفی در حوزه معرفت و حکمت است. می‌دانید بزرگ‌ترین شاعران ما در قالب رباعی شیخ فریدالدین عطار نیشابوری و بیدل دهلوی هستند؛ صرف نظر از خیام که شهرت جهانی هم دارد.

* درباره رباعی‌های عطار خیلی کم صحبت می‌شود. عطار چند رباعی دارد و رباعی‌هایش به پای دیگر آثار او مثل منطق‌الطیر می‌رسد؟

عطار در «مختارنامه» اش نزدیک به چهار هزار رباعی دارد که من گزیده رباعیات عطار را هم در انتشارات قدیانی منتشر کردم. ۴۵۰ تا رباعی که به نام «گزیده رباعیات عطار» منتشر شده است. گزیده رباعیات بیدل را هم درآوردم که در انتشارات پرنیان خیال منتشر شده که اسمش طاووس جلوه‌زار است و برگرفته از یکی از شعرهای بیدل است؛ «حیرت دمیده‌ام گل داغم بهانه‌ای است / طاووس جلوه‌زار تو آیینه‌خانه‌ای است».

* چرا رباعی برای شما مهم شد؟ چه چیزی در رباعی است که آن را برای شما جذاب می‌کند؟

از دو جهت می‌توانیم درباره رباعی صحبت کنیم. یکی از جهت قالب و یکی از جهت شعر بودن. یعنی صرف نظر از قالب، بحث ما این است که شعر فارسی چیست و چرا ماندگار شده و چه سیری را باید ادامه بدهد؟ من خودم شخصاً فکر می‌کنم الگوی من در شعر عطار و بیدل بودند. این دو شاعر باعث شدند که ذوق و شوق من فوران کند. به خصوص در رباعی که وقتی شما رباعیات عطار را می‌خوانید به وجد می‌آیید. مثلاً این رباعی که می‌گوید «گر دریایی ز شور بنشانندت / ور تیزتکی چو مور بنشانندت / بنشین که ز خاستن نخیزد چیزی / بنشین ورنه به زور بنشانندت». رباعیات عطار فوق‌العاده است و آنقدر زبان عطار در رباعی مدرن و امروزی است که شما اصلاً فاصله زمانی را احساس نمی‌کنید.

غزل رگبار است، رباعی شلیک آخر؛ شعر برای تنبیه است نه لذت بردن

* بیدل در رباعی چه زبانی دارد؟ به خصوص که می‌دانیم بیدل در غزل از شاعران سخت‌خوان است.

بیدل هم رباعیات مدرنی دارد. رباعیات بیدل شگفت‌انگیز است. «زان پیش که دل قابل فرهنگ نبود / از پیچ و خم تعلقم ننگ نبود / آگاهی‌ام از هر دو جهان وحشت داد / تا بال نداشتم قفس تنگ نبود». البته بگویم که بیدل هم یکی از ارادت‌مندان عطار است. بیدل خیلی عطار را دوست داشته است. مثلاً جایی که می‌گوید «‌به جیب تحقق ندزدیده سر / ز شعر سنایی گریبان مدر / اگر معرفت با عمل یار نیست / کس از علم عطار عطار نیست / اگر مولوی درس عطار خواند / مپندار در وهم و پندار ماند / کلامش گواه همین است و بس / دلیل یقین هم یقین است و بس». می‌خواهم بگویم که این سیر و این تفکر توحیدی، تفکر معرفت و عرفانی، امروز یک مقدار در شعر معاصر ما جایش خالی است. یعنی شعر اعتراض و شعر اجتماعی و طنزهای مختلف و… یک مقدار ما را از خط سیر اصلی شعر فارسی دور کرده است. خط سیری که از حکیم سنایی شروع شد. سنایی پرچمدار شعر عارفانه و قلندرانه است و به قول دکتر شفیعی کدکنی دوران‌سازی کرده. بعد به عطار رسید و عطار این راه را ادامه داد و بعد مولانا ادامه داد و بعد این تفکر در بین برخی از شاعران توحیدی و مسلمان و اهل شعر ادامه یافت و راه خودش را پیمود.

* فضای زبانی و مضمونی رباعی‌های کتاب شما برایم عجیب و جالب بود. حالا می‌فهمم که رباعی‌های این کتاب از رباعی‌ها عطار و بیدل رنگ گرفته است. یعنی اثرپذیری شما از بیدل و عطار کاملاً عیان است. موافق هستید؟

کاملاً. امیدوارم که شاگرد خوب نه، شاگرد متوسطی در محضر این بزرگان باشم. به قول خود بیدل «پس از کلام تو بیدل دگر کلامی نباشد». و حرف حق را درباره خودش زده است. درباره عطار هم چه بگویم؟ منطق‌الطیرش دریای ناپیداکرانه‌ای است که وقتی وارد این دریا می‌شوی نفس کم می‌آوری. تازه به اعماق اگر بروی شاید دیگر به سطح برنگردی.

* از ویژگی‌های رباعی‌های کتاب شما این است که تکیه رباعی فقط به مصرع آخر نیست. این ویژگی را مرهون بیدل و عطار هستید؟

به نکته خیلی خیلی خوبی اشاره کردید. اصلاً یکی از ضعف‌های رباعی امروز این است که سه مصرع اول را جدی نمی‌گیرند و انگار فقط باید دنبال قافیه‌ای باشند تا بتوانند مصرع چهارم را که همان ابتدا سروده بودند تکمیل کنند. یعنی خیلی‌ها رباعی را از آخر به اول می‌سرایند. اول بیت آخر را می‌نویسند، بعد دنبال یک بیت می‌گردند که رباعی را تکمیل کنند. رباعی اینطور نیست. رباعی یک پیکره است؛ یک پیکره که باید همه اجزای آن با هم تناسب داشته باشد و حتماً حتماً هر مصراع آن ضربه‌ای را که شما فرمودید داشته باشد. هر مصرع در عین اینکه مقدمه‌ای برای شنیدن مصرع آخر است، خودش هم باید بتواند به عنوان مصرع آخر در یک رباعی دیگری استفاده شود. یعنی اینقدر باید این چهار مصرع چفت و بست داشته باشند و قوی باشند که هرکدام سازنده یک رباعی دیگر باشند. تقریباً همه رباعی‌های بیدل این شکل هستند. رباعی‌های عطار هم همین‌طور. شما نمی‌توانی یک مصرع را از رباعی این شاعران کنار بگذاری. عطار می‌گوید «در حضرت توحید پس و پیش مدان». این مصرع اول است ولی می‌تواند در یک رباعی دیگر به عنوان مصرع آخر استفاده شود.

* خودتان فکر می‌کنید در رباعی‌های کتاب به این نکات عمل کردید؟ یعنی مخاطب با خواندن کتاب «چارانه‌های رهایی» به همین قضاوت می‌رسد که در شعر شما همه چیز سر جای خودش است؟

نه. اینطور نیست. نظر من این است که شعر و رباعی باید این‌طور باشد. ولی معتقدم که همه رباعیات من به این ایده‌ال و آرمان نرسیده‌اند. ضمن اینکه من واقعاً سعی و تلاشی هم نکردم. یعنی من اگر می‌خواستم سراغ رباعی بروم، زودتر می‌رفتم. الآن ۶۰ سال سنم است. چرا در سن سی سالگی سراغ رباعی نرفتم؟ در حقیقت من نرفتم به سراغ رباعی، بلکه رباعی به سراغ من آمد. یک‌دفعه احساس کردم که در یک روز پنج شش تا رباعی در وجودم غلیان می‌کند می‌خواهند که تبدیل به یک شعر کامل بشوند. بعد از اینکه رباعی‌ها سروده می‌شد، نگاه می‌کردم و چکش‌کاری می‌کردم تا به نسخه بهتری تبدیل شوند. درباره این کتاب هم بگویم که من خیلی از رباعی‌ها را حذف کردم. در کتاب چارانه‌های رهایی ۲۰۵ رباعی چاپ شده ولی ۲۰۰ رباعی هم چاپ نشده است. من اینها را از بین رباعیات انتخاب کردم. با این‌همه معتقدم این رباعی‌ها هنوز یک‌دست نیستند. نباید هم باشند. شاید این حمل بر خودستایی باشد ولی شاعر می‌گوید «شعر اگر اعجاز باشد بی بلند و پست نیست / در ید بیضا همه انگشت‌ها یک‌دست نیست». یا به قول اقبال لاهوری «کرم شبتاب است شاعر در شبستان وجود / در پر و بالش فروغی گاه هست و گاه نیست».

شعر برای لذت بردن نیست. شعر تنبیه است، شعر آگاهی است، شعر بیداری است. و سخت است که آدم بخواهد کسی را بیدار کند. ضمن اینکه واقعاً مخاطب این رباعیات خود من هستم. یعنی من این‌طور نگاه می‌کنم که مخاطب این شعر خود من هستم و دارد به من می‌گوید که مراقب باش و چشمت را باز کن. ضمناً اگر بخواهیم فقط و فقط تعداد خواننده را مدنظر قرار دهیم، بیدل دهلوی اگر امروز بود اصلاً نباید شعر می‌گفت بعضی وقت‌ها می‌درخشد و بعضی وقت‌ها نه. این رباعی‌ها یک‌دست نیستند و اگر قرار باشد خود من یک بار دیگر از این رباعیات تعدادی را انتخاب کنم، شاید مثلاً پنجاه یا شصت تا از آنها را به عنوان رباعی کامل و ناب انتخاب می‌کردم. بنابراین به هیچ عنوان ادعایی در این زمینه ندارم. می‌دانم که رباعی قالب خیلی سختی است. «زه کردن این کمان بسی دشوار است». رباعی خیلی خیلی کار سختی است. چون کوتاه است و ضمناً همه مصرع‌ها باید با هم ارتباط معنایی و افقی و عمودی داشته باشند. و این که قافیه‌ها بالاجبار در کنار هم قرار نگرفته باشند. یعنی قافیه بخش مهمی از خود شعر باشد، نه بخش مجزایی که بخواهد شعر را کامل کند.

* خیلی از رباعی‌های کتاب حالت عرفانی، فلسفی و معرفتی پیدا کرده است که ممکن است خوشامد همه مخاطبان نباشد. از اینکه شعرهای این کتاب مخاطب زیادی پیدا نکند، نگران نیستید؟

می‌دانید کمیت و تعداد مخاطب ارزشی ندارد. کیفیت مخاطب است که ارزش دارد. اگر غیر از این بود حکیم سنایی غزنوی نمی‌گفت «جگرها خون شد و پالود تا باشد کز این معنی / خبر یابد مگر یک دل شود در آسمان پرّان». یعنی گاهی یک مخاطب کافی است. یک مخاطب جان‌آگاه و دل‌آگاه که بتواند یک ارتباط معنوی و روحانی و عمیق و دقیق با شعر برقرار کند، کافی است. اسم کتاب هم «چارانه‌های رهایی» است؛ بنابراین مخاطب این کتاب باید از قید و بندهای زندگی رها شود. ما که نمی‌خواهیم شعر فست‌فودی به دست مردم بدهیم. اصلاً شعر برای لذت بردن نیست.

* واقعاً شعر برای لذت بردن نیست؟

نه. شعر برای لذت بردن نیست. شعر تنبیه است، شعر آگاهی است، شعر بیداری است. و سخت است که آدم بخواهد کسی را بیدار کند. ضمن اینکه واقعاً مخاطب این رباعیات خود من هستم. یعنی من این‌طور نگاه می‌کنم که مخاطب این شعر خود من هستم و دارد به من می‌گوید که مراقب باش و چشمت را باز کن. ضمناً اگر بخواهیم فقط و فقط تعداد خواننده را مدنظر قرار دهیم، بیدل دهلوی اگر امروز بود اصلاً نباید شعر می‌گفت. بیدل می‌گوید «سیر فکرم آسان نیست، کوهم و کتل دارم». یا می‌گوید «سر فرو نمی‌آرد شعر من به هر زانو». کلاً جهان جهان پیچیده‌ای است. ما در جهان راز زندگی می‌کنیم و شعر باید این اسرار و این رازها را منعکس کند. این‌طور نیست که ما شعر را بخوانیم و بفهمیم و کنار بگذاریم. با خواندن شعر، تازه شعر شروع می‌شود. تازه ما می‌فهمیم که… به قول بیدل «در این غفلت‌سرا عرفان ما هم تازگی دارد / سراپا مغز دانش گشتن و چیزی نفهمیدن». بنابراین بحث فهم نیست، بحث ارتباط است. الیوت یک جمله زیبایی دارد می‌گوید «یک شعر واقعی پیش از آن که فهمیده شود، ارتباط برقرار می‌کند».

* پس شما از مخاطب‌تان می‌خواهید وقتی رباعی‌هایی این کتاب را می‌خواند، روی هر شعر توقف کند. درست است؟

ارتباط روحانی برقرار کند. حتماً در پی فهم و درک این شعرها نباشد؛ بلکه احساس آن شعرها باید تأثیر خودش را بگذارد. به قول سیدحسن حسینی شعر باید اینطور باشد که مخاطب وقتی آن را می‌خواند نفهمد، بلکه در آرزوی فهم‌اش باشد.

* این‌طور که فهمیدم شما در رباعی کاملاً به معنا توجه دارید. به خاطر همین در زبان گاهی، مثل خود بیدل، زبان‌تان دست‌انداز دارد.

بحث اصلی شعر بودن است. ما که فنجان چای را دست‌مان می‌گیریم، زیبایی فنجان و شکل و رنگش ما را ترغیب می‌کند که چای را بنوشیم ولی در نهایت چیزی که می‌نوشیم چای است؛ محتوای آن ظرف است. بنابراین وقتی که بحث تفکر و اندیشه حکیمانه و عارفانه وسط می‌آید، قالب بی رنگ می‌شود. فروغ فرخزاد مگر رباعی دارد؟ شعرهای نیمایی فروغ را می‌خوانید و می‌بینید شگفت‌انگیز است. یک غزل هم بیشتر ننوشته است.

رباعی محمل کشف‌های آنی است. در یک اتاق تاریک یک لحظه لامپ روشن می‌شود و خاموش می‌شود. هرچیزی که در آن لحظه دیدی، دیدی. اگر ندیدی، از کف‌ات رفته است. به قول سیدحسن حسینی که خدا رحمتش کند، می‌گفت غزل رگبار است. رگبار می‌بندد؛ یکی به کتف‌ات می‌خورد، یکی به دستت، یکی به شکم‌ات، شاید یکی هم به مغزت بخورد. اما رباعی تیر خلاص است قالب جای بحث دارد. بعضی قالب‌ها هم برای کاری ساخته شده‌اند. مثلاً شما نمی‌توانید از قابلمه به عنوان بشقاب استفاده کنید. قابلمه با بشقاب فرق دارد. یا مثلاً با قاشق چای‌خوری برنج می‌خورید؟ هرکدام برای کاری ساخته شده‌اند. مثنوی برای داستان‌سرائی است تا من بتوانم به راحتی یک قصه‌ای را منظوم کنم. برای همین است که تمام منظومه‌های شعر فارسی در قالب مثنوی است. از پنج گنج نظامی بگیرید تا مثنوعی معنوی تا شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی تا خمسه امیرخسرو دهلوی تا مثنوی‌های عطار و منطق الطیر. پس این قالب ساخته شده برای چی؟ برای داستان‌سرایی.

* با این توصیف، قالب رباعی برای چه ساخته شده است؟

رباعی محمل کشف‌های آنی است. در یک اتاق تاریک یک لحظه لامپ روشن می‌شود و خاموش می‌شود. هرچیزی که در آن لحظه دیدی، دیدی. اگر ندیدی، از کف‌ات رفته است. به قول سیدحسن حسینی که خدا رحمتش کند، می‌گفت غزل رگبار است. رگبار می‌بندد؛ یکی به کتف‌ات می‌خورد، یکی به دستت، یکی به شکم‌ات، شاید یکی هم به مغزت بخورد. اما رباعی تیر خلاص است. رباعی یک گلوله شلیک می‌کند و آن گلوله هم در شقیقه است.

* از وقتی کتاب چاپ شده، چه بازخوردهایی داشته است؟

کتاب نه رونمایی شده، ن و نه کسی درباره‌اش صحبت کرده است. شاعران خیلی به کار همدیگر اهمیت نمی‌دهند. دوران نقد گذشته است. دوران معرفی گذشته است. ما دیگر نه نقد شعر داریم، نه در مجلات صفحه‌ای مختص شعر داریم، و معمولاً خود شاعران هم از نقد فرار می‌کنند و می‌ترسند. نه اجازه‌اش را می‌دهند و نه تمایل دارند که دیگران شعرشان را نقد بکنند. شعر در دنیای ما یک مقدار مهجور است. در صورتی که زبان فارسی، زبان شعر است. ما وقتی با هم گفتگو می‌کنیم ناخودآگاه از زبان شعر استفاده می‌کنیم. وقتی که گوینده در رادیو می‌گوید «دوستان عزیز با ما همراه باشید»، دارد شعر می‌گوید؛ چون راهی وجود ندارد که با تو همراه باشد. شما در وجه استعاری داری حرف می‌زنی. شما با استعاره می‌گویی به من گوش کنید. در نتیجه جمله «با ما همراه باشید» شعر است. خلاصه اینکه شعر ناپیداکرانه است و باید بیشتر به آن توجه کنیم.



منیع: خبرگزاری مهر

مروری بر کارنامه جلال متینی؛ از تفسیرهای قرآن تا پند پیران


‌خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: جلال متینی (زاده ۱۳۰۷) مورخ و محقق متخصص در زمینه تاریخ و فرهنگ ایران به‌ویژه شاهنامه‌پژوهی چند روز پیش در ۹۶ سالگی در آمریکا درگذشت.

متینی سال ۱۳۰۷ در تهران و از پدر و مادری کاشانی و اهل فرهنگ به دنیا آمد، دبستان را خواند و دبیرستان را در مدرسه دارالفنون رشته ادبی خواندو سال ۱۳۲۵ وارد دانشگاه تهران شد و لیسانس حقوق گرفت، بعد برای تدریس روانشناسی خواند و سرانجام ادبیات را تا مقطع دکتری در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران گذراند و از محضر اساتیدی مانند بهار و بهمنیار و فروزانفر و پورداود و همایی و قریب و معین و خطیبی و صفا بهره برد.

متینی، استاد تاریخ، پژوهشگر و رئیس پیشین دانشگاه فردوسی مشهد بود که از ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ ریاست این دانشگاه را نیز به عهده داشت. او علاوه بر مدیریت دانشگاه، معاونت آموزشی و پژوهشی ۱۳۵۲ و همچنین ریاست دانشکده ادبیات ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۳ در دانشگاه فردوسی مشهد را نیز عهده‌دار بود. متینی پس از انقلاب به آمریکا مهاجرت کرد و سال‌ها پس از مرگ بهار، آنجا با پروانه بهار ازدواج کرد و به تدریس تاریخ و فرهنگ ایران در دانشگاه برکلی کالیفرنیا مشغول شد.

کتاب‌های تصحیح شده

این پژوهشگر در کارنامه خود تصحیح چند متن مهم کهن را دارد: یکی کتاب بزرگ و مفصل هدایة المتعلمین فی الطب است، نوشته ابوبکر ربیع بن احمد اخوینی بخارایی. این کتاب که در سال ۱۳۴۴ برنده جایزه سلطنتی شده بود، بر اساس مکتب طبی محمد بن زکریای رازی در قرن چهارم به زبان فارسی استوار نوشته شده و گنجینه‌ای برای مطالعات تاریخ پزشکی و زبان فارسی و رسم‌الخط و تلفظ قدیم است.

دومین کتاب تفسیر قرآن مجید معروف به تفسیر کمبریج است، نویسنده آن ناشناخته بوده و به تاکید متینی و تأیید علی اشرف صادقی در نیمه اول قرن پنجم در خراسان نوشته شده است. (بنیاد فرهنگ، ۱۳۴۹). این تفسیر کهن که از ذخایر زبان فارسی است را بنیاد فرهنگ در سال ۱۳۴۹ منتشر کرده است. اصل کتاب چهار جلد بوده که جلدهای سوم و چهارم آن باقی مانده است؛ از سورۀ مریم تا پایان مصحف شریف. متینی مقدمه‌ای ۱۲۰ صفحه‌ای بر این تفسیر نوشته حاوی ویژگی‌های سبکی و دستوری و لغوی و رسم‌الخطی کتاب، با ۸۰ صفحه فهرست دقیق و مفید از لغات و ترکیبات.

مروری بر کارنامه جلال متینی؛ از تفسیرهای قرآن تا پند پیران

کتاب بعدی تفسیر بر عشری از قرآن مجید است؛ این تفسیر که شروع و پایانش افتاده و موجود نیست، توسط او در انگلستان پیدا شد و تصحیحش در ۱۳۵۲ با مقدمه‌ای مفصل و فهرست‌های دقیق چاپ شد. متینی که در تحقیقات علمی به ویژه در متون کهن بسیار سختگیر و دقیق بود، زمان تألیف تفسیر عشری را بر مبنای قرائن سبک‌شناسی، در فاصلۀ نیمۀ قرن چهارم تا پایان نیمۀ قرن پنجم حدس زده بود.

پند پیران کتابی است که نامش را متینی گذاشته است، و گمان می‌کند در نیمه قرن پنجم نوشته شده باشد. مولفش نامشخص است ولی نثری زیبا دارد و از منابع قدیم حکایات زهد و تصوف در زبان فارسی است.

او در سفری که سال ۱۳۴۹ به تاشکند داشت با کتابی آشنا شد به نام تحفة الغرائب، که به نوعی عجایب نامه یا دانشنامه است و منسوب به محمد بن ایوب الحاسب الطبری _ از نویسندگان و دانشمندان قرن پنجم _ کهن‌ترین کتاب فارسی در این موضوع هم هست. این کتاب از منابع کهن و غنی برای شناخت فولکلور و فرهنگ عامه و از کتب مرجع برای فهم نکات تاریک و باریک متون ادبی است. متینی این کتاب را در سال ۱۳۵۰ معرفی کرده بود، سرانجام تصحیح تحفة الغرائب سال ۱۳۷۱ توسط انتشارات معین منتشر شد. در سال ۱۳۹۱ در انتشارات کتابخانه مجلس و توسط رسول جعفریان با اصلاح و تکمیل در اختیار علاقمندان قرار گرفت.

مروری بر کارنامه جلال متینی؛ از تفسیرهای قرآن تا پند پیران

کتاب بعدی کوش‌نامه است، کتابی با حدود ۱۰ هزار بیت، از منظومه‌های کهن حماسی که حدود یک سده پس از شاهنامه سروده شده و ناظمش ایران‌شان بن ابی‌الخیر است. این تصحیح قرار بود کار مشترکی بین متینی و یوسفی باشد که بعد از انقلاب و پرداختن یوسفی به سعدی و انصراف دانشگاه فردوسی از نشر آن، سرانجام در سال ۱۳۷۷ توسط انتشارات علمی منتشر شد. متینی مقالاتی هم درباره کوشنامه نوشته، بعدها ساقی گازرانی با دستیابی به اسناد دیگر، پژوهش‌هایی درباره کوش نامه انجام داد که توسط نشر مرکز به چاپ رسید.

فعالیت‌های مطبوعاتی و مقالات

متینی در سال ۱۳۳۵ نشریه فرزندان ایران _ نشریۀ سازمان جوانان شیر و خورشید _ را منتشر کرده بود که مدیرش حسین خطیبی بود. او بعد از مهاجرت و با تعطیلی مجلاتی چون یغما و راهنمای کتاب و سخن، دو مجلۀ ایران‌نامه و ایران‌شناسی (مجلۀ تحقیقات ایرانشناسی) را منتشر کرد. در سرمقالۀ شمارۀ اول ایران‌نامه نوشت که «امروز وظیفۀ هر ایرانی است که مشعل زبان و ادب فارسی و فرهنگ ایران را در خارج از مرزهای ایران فروزان نگاه دارد». در پاییز ۱۳۶۱ شمارۀ اول ایران‌نامه منتشر شد. همراهان او در انتشار این دو مجله بزرگانی چون محمدجعفر محجوب، پیتر چلکوفسکی، راجر سیوری، ذبیح‌الله صفا، احسان یارشاطر، جلال خالقی‌مطلق، حسین نصر، حسن جوادی، محمدعلی جمال‌زاده، حشمت مؤید، محمود امیدسالار و پال اسپراکمن بودند.

مروری بر کارنامه جلال متینی؛ از تفسیرهای قرآن تا پند پیران

از متینی مقالات زیادی نیز در کارنامه علمی اش به یادگار باقی مانده است، پیش از انقلاب مقالاتش غالباً در مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد و بعد از انقلاب در ایران‌نامه و ایران‌شناسی منتشر شده است. جز این در مجلات یغما، نامه آستان قدس، آینده، نامه فرهنگستان و نامه بهارستان، در یادنامه‌ها و جشن‌نامه‌ها و مجموعه‌های ادواری مانند هفتادسالگی فرخ، جشن‌نامه صفا، به یاد محمد قزوینی ونیز مقالاتی از او به چاپ رسیده است.



منیع: خبرگزاری مهر